حمید رضا۴ در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:
می گوید هیچ امیدی نیست، این سر رشته را که از کجا به این جهان آمده ایم را دریابیم،
پس تا کی در این آرزو که شاید دری به این نادانسته ها باز شود، وجودمان را زندانی این جهان کنیم؟
یعنی از این افکار دوری کن و آزادانه زندگی کن.
ایمان ع در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:
دروود فراوان بر سعدی شیرین سخن، بسیار زیبا و روح نواز
دهگانپور در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):
با تشکر از سایر دوستان که مطالب بسیار زیبایی نوشته اند به خصوص جناب آقای پرهیزکاری آنچه مسلم است در اصل هجونامه اختلاف نظری نیست بلکه در محتوی و ابیاتی که در نسخه های مختلف آمده اختلاف نظر است که یکی از این نسخه ها همان است که در متن آمده و دیگری این نسخه است که جناب پرهیزکاری نوشته اند. با توجه به فاصله 1100 ساله واقعا تعیین اصل از غیر اصل کاری است دشوار .
سودابه در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در ستایش نواب فریدون میراز طاب ثراه گوید:
لطفا عربیهاش رو معنی کنید اگر میدانید.
سیاوش در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
به نظر من اینطوری قشنگ تره
که از پای خمت یکسر به حوض کوثر اندازیم
قشنگ حس و حالش بیشتر میشه
بجای
که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
وقتی مستی همون لحظه حس بودن در بهشت رو داری نه یک روزی
مصیب مهرآشیان مسکنی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » سوسن وحشی:
با سلام چرا ما علاقه داریم بزرگترین شاعر زمان خود را زیر دست حافظ و سعدی نگه کنیم انها جای خودشان را دارند و اینها جای خودحضرت حافظ هم باده را به آفتاب تشبیه نموده ولی نه به این زیبایی حضرت رهی معیری و لدا چرا از ابهت ایتهاره کم کرده ایم تا با واژه بلند و کشیه حریفان زیباتر کنیم حریفان محدود میکند ولی حریق نه عمومیت میدهد می زده و عیر میزده بازد از آتش می مستفید شوند مثلا من اگر بگویم یک بیت مانند اشعار فلسفی حضرت حکیم سبزواری حافظ ندارد شاید همه گردن مرا بزننو ولی انچه مسلم است عرفان حافژ خرفتی و و تحریف قران است که همه بر این عقیده اند که من ملک بودم و جنات بریم جایم بود و چون ادم گندم خورد به این دنیای خراب اباد آمدم البته قران از هبوط ادم می فرماید نه ابنکه از بهشت ومده و بهشتی بود ه چوندگندم خورده به این دنیا امده این عقیده مخالف ایه شریفه قران است که می فرماید انی جاعل و فی الارض خلیفه میخواهم در روی زمین دقت کنید جاعل و فی الارض فی الارض در ارض. که زمین باشد خلیفه خودم را خلق کنم وقتی پیش از خلقت خدا چنین فرموده و بشر فقد برای زمین خلق شده چرا حضرت ادم ابوالبشر را ما گناهکار میدانیم و این را دانسته باشید خداواند هیچگاه اشتباه نمیکند که اول برایربهشت خلق کند و بعد تصمیمش عوض شود. و این عقیده رادحافظ و عرفای پوشاالی که طالب خرافات انسان هستند میگویند والا برایرفلاسفه نهدبودم بودم ارزشی دارد ونه ملک بودن که هیچ شعوری از خود ندارد و حکیم سبزوار نمیگوبد بووم داشتم بلکه میگوید هستم و برتری دارم
این غزل را دو سه ببتی بگویم تا شارژ شوزد
اختران پرتو مشکات دل انور ما
دل ما مظهر کل کل همگی مظهر ما
نه همین روی زمین را همه باب الهیم
نه فلک در دورانند بدور سر ما
نزد ما پیر خرد طفل دبستانی است
فلسفه مقتبسیست از دل دانشور ما
حکیم سبزواری حاج ملا هادی اسرار
فرهاد در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:
معنی بیت اخر از نظر این حقیر :
گم کرده راه و سرگشته ای که پس از کامگیری از شراب ناب ( همان عقل کامل که نمایان راه درست است ) راه درست را یافته ، دیگر احتیاج به نصیحت چون توئی جهت یافتن راه غلطی که تو میگویی ندارد .پس :
نصیحت مکن انکه را باده ناب بکام دارد ( از عقل کافی برخوردار است )
و راه درست را از نا درست تشخیص میدهد .!!
فرهاد در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
شکوه و المثنی گرامی . طوفان لغتی است عربی به معنای چرخنده . طواف کننده . به لغتنامه دهخدا رجوع کنید . دوم انکه ما حق و اجازه تغییر املایی در واژه های قدیم و تثبیت شده را نداریم . یا از واژه های عربی نشسته در زبان فارسی دری استفاده نکنیم یا اگر مایل به کاربری ان هستیم صحیح و مانوس ان را بکار گیریم . مثلا ما مجاز نیستیم معمولا را معمولن یا مثلا را مثلن بنویسیم . ابداع و ابتکار در اینگونه موارد نا لازم و ناپسند است . با پوزش !!
کیوان در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
جناب یونس، طبق معمول برداشت همه ی مذهبیون از شعار حافظ ایراد سخن فرمودند. ودرنهایت به کسی چون،،مطهری،، رهنمود گردیدند. به واقع تمام اندیشمندان ایران بس نیستند که به این فرد(مطهری) آنهم با افکار تند روی خوارجیشان، رجوع شود؟؟؟
اشخاصی چون الهی قمشه ای ها، درایران کم نداربم که بعنوان یک رفرانس آثار ادب پارسی در تمام گیتی شهره هستند.
جناب الهی قمشهای در یکی از سخنرانی های خود در مورد همین موضوع(شراب انگوری یا شراب الهی) فرمودند: بی شک منظور حافظ در بسیاری از ابیات خود از کلمه ی شراب و می،، همان معنای حقیقی و زمینی ست.
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم زدنیا و شر و شورش
اگر حافظ شراب نخورده بود تلخی و قدرت گیرایی آنرا از کجا می دانست؟ و آیا شراب طهورا(الهی) تلخ می شود؟؟؟؟ خیر. مستی با شراب طهورا طعم تلخی ندارد.
ویا دراین بیت:
پنهان خوردید باده که تعزیر می کنند.
ایا اگر کسی از شراب طهورا بنوشد و مست و غرقه از عبادت الهی باشد نیاز به پنهان کاری دارد و اورا تعزیر می کنند؟
بازهم خیر. چون در شرع ،تنها برای شراب (مسکر) حد و تعزیر اورده شده ولاغیر.
پس حافظ بی شک منظور خود را از شراب در بسیاری از ابیات خود شراب انگوری آورده و خود نیز شراب می نوشیده.
عده ای براین باورند که شرابخواری حافظ پس از ان اتفاق و خوابی که دید، و درخواب شعری که سرود به توبه رسیده است.
رجوع شود به : دوش دیدم که ملایک درمیخانه زدند...
در این میان ، گفته میشود پس از این خواب و دیدار حافظ با حضرت شاه نعمت اله ولی، قطب سلسله نعمت اللهی و مباحثه با ایشان، روند اشعار و افکار حافظ دگرگون شد.
هاتفی از گوشیه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه ،می بنوش
یا
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس
به صدر مصطبه بنشین و ساغر مینوش
که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
هوای مسکن مؤلوف و عهد یار قدیم
ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس
م س ل در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
سپاس از همه سعدی دوستان
این ترجیع بند رو جناب دکتر مصطفی ملکیان دکلمه کردند. و دکلمه نسبتا قوی هم هست هر عزیز ی فایل صوتی رو داره لطف کنه قرار بده که بقیه هم ازش استفاده کنن
بنفشه رضایی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:
سلام جناب پریشان
فکر کنم، یعنی آنچه در نظر مردم سود است مثل دنیا و ما فیها، از نظر اینها زیان است
و آنچه از نظر مردم زیان است، مثل فقر، برای اینها سود است
سرکوشان یعنی سر کوچه شان، یعنی عرفات سر کوچه شان است
یکی (ودیگر هیچ) در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
به نام او
هنگامیکه حقیقت روی خود را عریان می نماید ایادی شیطان دست بکار می گردند تا روی آنرا بپوشانند یعنی از هر منطق و ابزاری استفاده می کنند تا آنرا با کفر درآمیزند تا بجز افراد مخلص (با فتح لام بمعنی خلاص شده)دیگران از آن تمتعی نبرند! چرا که فلسفهء وجودی شیاطین یا نفس لوامه همین است که به ترویج کفر و گمراهی بپردازند.
چنانچه نیک بنگریم عطار سیر تکاملی انسان را از کفر محض به سوی فنا شدن در حقیقت محض به اختصار در این پنج بیت بیان فرموده و دنیایی از بیگانگان با معرفت را در پوستین هم انداخته است!!
عطار می گوید : ای مسلمانانی که از اسلام و مسلمانی هیچ نمی دانید شما در اسلم شیطان غوطه می خورید و تسلیم و مسلمانی شما برای شیطان (یا همان نفس لوامه ) است . همانگونه که من نیز اینگونه بودم ولی بارها زاده شدم تا بالاخره راه تسلیم یافتم و اگر عنایتی شود و مرا بسوزانند به مقام فنا دست خواهم یافت!
امید در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:
سلام
این شعر سیر تکامل و تولد ها و مرگ های متعدد یک نفس رو بیان میکنه که مولانا صراحتا مطرح میکنه، این نیست تناسخ سخن وحدت محض است. لازم به ذکر قلزم زخار به معنای امواج دریاست
با تشکر از مدریت سایت
پروانه در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۵ - مثنوی:
ای که عاشق نهای، حرامت باد زندگانی، که میدهی بر باد
علیرضا در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:
با سلام. بر خلاف نظر بعضی دوستان باید گفت که چوپان کاملا درست و منطقی خدا را خطاب میکرده است. خدا دیدنی ست. خدای خیالی ذهنیتی بیش نیست. ذات خدا دیدنی نیست اما اوصاف خدا دیدنی است. و این اوصاف در وجود انسان کامل تبلور دارد. مولوی در دیوان شمس میفرماید: شمس من و خدای من... این خدا به معنی ربّ هست و معنی پرورش دهنده و مربی می دهد. و یا شیخ بهایی که می فرماید: مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه... مراد از این کلمه"تو" همان مربی و خدای دیدنی ست در غیر این صورت اگر اشاره به ذات داشت میفرمود: مقصود اوست کعبه و بتخانه بهانه.
رضا س در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
خانم ستاره نجفیان منظور از خسرو در اینجا شاه شجاعست. بهتره نیات خودمون رو به حافظ نچسبونیم. رضا ساقی در بالا به زیبایی غزل رو شرح داده.
Ben Omar در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مرثیهٔ فرزند خود رشید الدین:
مصرع
دارم از چرخ تهی دو گله چندان که مپرس
فکر میکنم اینطور باید باشد
دارم از چرخ تهی رو گله چندان که مپرس
ساکت در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:
خیام در بیت اول از زرد و خشکیده بودن شاخه امیدش و از پریشانی و سردرگمی حاصل از این ناامیدی پرده برداشته است. اما راز این ناامیدی را میتوانیم در بیت دوم کشف کنیم. از نظر خیام وجود نه یک حقیقت بلند و باشکوه، بلکه یک زندان تنگ و باریک است که پیوسته ما را در اسارت خود نگاه داشته و هیچ دری برای گریختن از وجود و پیوستن به عدم پیش روی ما گشوده نیست. همیشه باید باشیم و هیچ راهی برای نبودن وجود ندارد. همان گونه که عزیزالدین نسفی به این مطلب اعتقاد داشت که آنچه هست، قبل از این بوده و بعد از این نیز خواهد بود.
محمدداودی در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
باعرض معذرت ازدوستان درمتن ارائه شده یه جای کلمه بیت مصرع به کاررفته که بدین وسیله اصلاح میشود
مسعود رستگاری در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۰: