گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب 


رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:

جناب مرتضوی سلام 

معنی رباعی چنان پیچیده نیست وناباور گرامی هم توضیح داده‌اند 

اگر  یک نان مرغوب  و کبابی از ران گوسفند با دو من شراب ناب با یک دلبر زیبارو در  باغی سرسبز واحتمالا در کنار جوی آب روان حاصل بشه برای من لذتی داره که هیچ پادشاهی اون رو درک نمیکنه ویاکم از پادشاهی  نیست.

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

درود بر صبای عزیز

قاید = رهبر  ،جلودار، ساربان

جمال (با کسره ج) در مصرع اول= جمع جمل ،شتران

جمال(بافتحه ج)در مصرع دوم =  زیبایی 

حال معنی بیت آسونه  :  ای ساربان  برای لحضه ای مهار شتران  را بکش  وکاروان را متوقف کن تا من بتونم  یار رو بهتر ببینم چون دیده از دیدن جمال وزیبایی یار سیر نمیشه

که البته بکار بردن دو جمال خودش یک صنعت ادبی است که الان یادم نمیاد چی بود 

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:

سلام 

 دقیقا درست میفرمایید بنظر بنده کلمه دل رو اگر حذف کنیم وزن مصرع  مد نظر درست میشه ودر مصرع اول بیت ۷  هم اشکال وزنی داره وباید بگه بوی  عبیر تا خوانش شعر دچار سکته نشه.البته بنده  اعتراف کنم که از نظر صناعات ادبی بصورت کلاسیک که بتونم بیت رو تقطیع کرده ووزن رو بسنجم اطلاعات چندانی ندارم وصرفا از این منظر عرض کردم که چون دستی در سرودن شعر دارم  شاید سایر دوستان گرامی بهتر از حقیر بتونن راهنمایی کنن.

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳:

سلام آقای صادقی عزیز

در خط سوم خود سعدی به زاهد تصریح دارد  آنجا که پادشاه به او پیشنهاد زندگی در شهر را میدهد  میگوید زاهد روی بتافت، زاهد در معنی به کسی اطلاق میگردد که دنیا را به واسطه آخرت ترک کرده ،پارسا ،پرهیزکار  (ولی  کار ندارم که حافظ منظور دیگری از زهد، مترادف ریا کاری ارایه داده) وعالم به معنی دانشمند وکسی که دنبال تحصیل علم ودانشه  بکار رفته است.

در مورد گو مباش  :

معنی بیت اینه میگه آن خاتونی که خودش زیبا رو وصاحب جماله نیاز به آرایش وتجملات وطلا وفیروزه  برای کسب جمال نداره 

گو مباش یعنی نباشه هم اشکال نداره ، گویی نباشد

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۹ - وصیت کردن پدر دختر را کی خود را نگهدار تا حامله نشوی از شوهرت:

سلام بر دوستان عزیز 

     در توضیح نوشتار آقا مجید  باید بعرض مبارکتان برسانم که این بخش از مثنوی  به واسطه توضیح  وبسط مطب پیشین آمده  در بخش قبلی که حالا بواسطه بکار بردن بعضی الفاظ  خواندنش رو به شما  محول نموده واز نقل قول پرهیز میکنم (از بیت۳۷۰۸) ایشان این موضوع  را یادآور گردیده که آدمهای  تهی از معنویات در قبال شهوات نفسانی ودر اینجا بطور خاص غریزه جنسی  زمام عقل واراده را از دست داده وکاملا مطیع قوای شهوانی میگردند . 

      از منظر دیگر چون عنوان میکند که داماد هم کفو دختر نبوده شاید بتوان اینگونه نیز برداشت کرد ما آدمیان با روح  جاودانی ووالای خدایی در حکم عروسی هستیم که به عقد این دنیای فانی در آمده ایم پس حال که از اجبار  به این عقد تن داده ایم پس بهتر است به نصیحت پدر که در اینجا همان خداوند است گوش داده ودر مقابل تمایلات دنیوی  بایستیم و فرزند وعقبه‌ای را  لااقل بوجود نیاوریم که در آتی گریبان گیرمان نگردد البته این برداشت بنده است ودر صورت راهنمایی بزرگان ودوستان یقینا خرسند میگردم.

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

       مهرگان سلام مجدد البته الان دیدم شهاب عزیز هم  این بیت رومعنی کرده بودن  انگار به حاشیه های قبلی مثل بنده توجه نکردید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

سلام مهرگان عزیز

       معمولا رسم بر اینه محکومین به مرگ  آخرین خواسته خودشون رو از مجری حکم میخوان  

        اینجا هم سعدی علیه الرحمه از این رسم استفاده کرده ومیگه :  فکر نکنی از تو خواهش دارم که من رو نکشی نه ،فقط خواسته من اینه که در کشتن من کمی تعلل کنی تا در آخرین لحضات قبل از مرگ من سیر دیدار تو بشم  پس بامن مدارا کن 

زنهار= آگاه باش (شبه جمله است)

شاد وخرم باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷۶:

سلام جناب داودوند

       بنده قبلا هم سوال کرده بودم ولی متاسفانه حضرتعالی ویا سایر دوستان راهنمایی نکردند آیا شماره های درج شده از سوی شما حساب ابجد رباعی است وبه چه کار میاید ویا مفهوم دیگری دارند  لطفا بر بنده منت گذاشته توضیحاتی مرقوم فرمایید.

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۵۰ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

یوسفِ گم گشته بازآید به ...

سلام حمید‌رضای ‌ عزیز

در تایید نوشتار وحاشیه حضرتعالی شرح  این مطلب وغزل  منتسب به شمس‌الدین صاحب دیوان (جوینی) از وزرای ایرانی دربار مغولان ،در کتاب آفتابه‌زرین‌فرشتگان چاپ دوم  صفحه ۱۲۱  از طرف استاد باستانی پاریزی نقل شده  لازم بذکر است طبق  گفته استاد  پاریزی به عنوان مورخ معتمد خواجه شمس الدین صاحب دیوان وفرزندش در۶۷۰ه/۱۳۲۷م بدست ارغون بقتل رسیده یعنی صد سال قبل از عبید زاکانی  و۱۲۰ سال قبل از حافظ  و۲۰ سال قبل از سعدی

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۲:

دوست عزیز جناب یوسفپور 

    در املای دوفعل گذاشتن وگزاردن وامثالهم  یک نکته حایز اهمیت است وآن توجه به معنای فعل در جمله  میباشد هرجا که این فعل معنای ادا کردن وبجا آوردن رابدهد باید باحرف(ز) بنویسیم ولی هرجا مقصود فعل قرار دادن ونهادن چیزی باشد باید از حرف (ذ)استفاده کنیم .

     در اینجا معنی نماز خواندن رو میده پس بنظر حقیر املای درست بکار برده شده است تا سایر بزرگواران چه نظری داشته باشند .

شاد وخرم باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۲:

جناب نیشابوری عزیز سلام

   خلاصه برداشت بنده از این غزل حضرت مولانا را مختصرا حضورتان تقدیم میکنم ولی همانگونه که قبلا در پاسخ به جناب فاضلی عرض نمودم در یکی از برنامه‌های گنج حضور استاد شهبازی این غزل را به زیبایی تفسیر نموده اند :

       حضرت مولانا در این غزل سعی  در یاد آوری مساله تسلیم بودن به قضای الهی ومقدرات خداوند دارند  و بابیان اینکه که تفکر وتدبیر کردن ما در امور هرگز همسنگ وهم پایه تقدیرات الهی نیست وبه دلیل پوشیده بودن نهایت امور برما چه بسا بعضی از مسایل که در زندگی روزمره برای هریک از ما پیش می آید بنظر ناخوشایند جلوه کند ولیکن خیر ما در آن نهفته است  وبرعکس آن هم صادق است وخداوند در آیه ۲۱۶ سوره بقره میفرماید: وبسا چیزی را خوش ندارید وآن برای شما بهتر است وبسا چیزی را که دوست دارید و برای شما بدتر است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید، شان نزول این آیه برای دعوت به حکم جهاد  مسلمین بوده پس مهمترین اصل تسلیم محض در قبال اتفاقات  وصبور بودن میباشد، تفکر وتدبیر ما را به حیله کردن شبیه کرده چرا، چون هریک از ما سعی میکنیم که با عقل معاش بهترین گزینه رو در حل مسایل روزانه بکار ببندیم که گاهی این مساله با حکمت ومقدرات تعیین شده برای ما منافات داره (البته این موضوع حمل برجبر نگرده) واین اصل ناظر برمثلی است که میگن العبده یدبر والله یقدر (بنده تدبیر میکند وخداوند تقدیر)  وحضرت حافظ میفرمایند :

بر سر آنم که ننوشم می وگنه نکنم 

اگر موافق تدبیر من شود تقدیر 

      اما همانگونه که عرض کردم  باتحلیل اتفاقات پیش آمده با عقل جزیی ومعاش  ممکنه در مسیری گام برداریم که بتصور خودمون مسیر درستی است در صورتیکه از منظر خرد کل موضوع جور دیگری است  وانتهای اون مسیر وراهی رو که ما فکر میکنیم راست وصحیحه، بیراهه است وبقول معروف ره به ترکستان  میبره. در بیت پنجم ایشان تاکید بر این اصل مهم میکنند که دولت عشق از تمامی دولتها مقتدر تره حتی از قلمرو وفرمانروایی  ملک الموت،  وآدمی با عشق ورزی وتسلیم  محض بودن جاودانه میشه  ودر بیت بعد یاد آور این نکته میشه که خرد تو در تقابل با عشقه  وکام‌ورزی  ومیل وهوایی که خرد در تو ایجاد میکنه بعضا در تقابل با عشقه واین خرد ورزی مذمونه 

           مساله قابل تامل دیگه که اینجا مطرحه اشاره به رفتار بازهای شکاری سلطانی است که اگرچه به دنبال شکار میرن ولی فقط از دست سلطان  خوراک میخورن وتوسط صدای طبل برمیگردن به  روی دست شاه میشینن وشکاری رو که گرفتن رها میکنن وقوت خود رو فقط از دست شاه میخورن  منظور اینه که اکتساب شما از لذایذ دنیوی نباید شما را فریب بده چون یک روز اجل ما فرا میرسه وما باید به سوی خدای خودمون رجوع کنیم  وهرچه کسب کردی باید رها کنی پس در زندگی تمرین کن وبه این دنیای فانی دل نبند،ویقین کن که خداوند از تمام نوع بشر به مخلوق خودش وفادارتره. 

    نکته جالب دیگه اینه که ما بجای تسلیم شدن وتن دادن به مقدرات الهی  گاها دنبال راههای فرعی وچاره واستمداد طلبی از دیگران هستیم وفراموش میکنیم که نوع بشر هم، مشابه ما درگیر تدبیرات هستن ویک نفر که خودش در بند منیت اسیره که نمیتونه ناجی دیگری بشه  وشیخ بایزید میفرماید: استغاثه الخلق بالخلق کاستغاثه المسجون بالمسجون یعنی فریاد خواهی بنده بر بنده  یا مخلوق بر مخلوق مثل فریاد خواستن زندانی از زندانی است  ، معنای دوبیت آخر را اینگونه میشه گفت که معمولا وقتی غریبه‌ایی به یک آبادی یا منزلی نزدیک میشه سگان نگهبان آن کوی با پارس کردن سعی در ترساندن ومتواری کردن فرد دارند در اینجا رضایتمندی در قبال اتفاقات وتسلیم بودن به یک کوی وآبادی و بلاهایی که سر راه سالک حق  در مقام رضا وتسلیم حادث میشه به سگان آن کوی   تشبیه شده است که  پارس این سگان افراد بزدل ورهروان کاهل  را از راه وادامه  مسیر باز میداره  (مخنث یعنی خنثی کسی که قوه رجولیت نداشته باشد) ولی  آنکه عاشقانه دل در راه تسلیم  بسته و مسیررضای الهی گام بر‌میداره هرگز با چند مشکل وسختی سر راه پا پس نخواهد کشید .

    انشاالله که  این نوشتار برایت مفید باشه  شاد وخرم باشی.

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:

اقای شاکر سلام

فکر میکنم اگه مصرع سوم بفرمایید  (در ابهام بود  ) روانتر میشه خوانش رباعی البته پیشنهاد بنده است   ( بود  # با ضمه ب وفتحه و)

نفست گرم شاد وخرم باشی

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

سلام  مهرگان عزیز

معنی کلی این بیت این میشه:

در روز از سر لطف خودت، به من وعده وصال  میدی وبا این وعده حلقه غلامیت رو به گوش من میکنی  ولی شب که میشه  اون وعده خودت رو فراموش میکنی  واون رو مثل زلفت زیر پا میگذاری

البته اگه معنی رو اشتباه برداشت نکرده باشم  ولی خودم هم بین خلف وعده کردن وزلف زیر پا گذاشتن نتونستم رابطه ای پیدا کنم واین برای خودم هم تازگی داشت  وتا اکنون نشنیده بودم زلف رو چگونه میشه زیر پا گذاشت   اگه دوستان توضیحاتی بدن ممنونم

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۹:

سلام

بصورت اتفاقی این غزل رو خوندم ودیدم بی تناسب با حال وروز امروز ما نیست کاش خیلی از بزرگواران از این غزل پند میگرفتن وقبل از اینکه مرگ که از نزدیک هم ،به همه ما نزدیکتره عبرت میگرفتن ودر این خواب غفلت غرقه نمیشدن وبقول جناب عطار گه آن رسیده که خودشون رو بیدار کنند واینقدر درگیر آفلین نمیشدند ، پرداختن به این دنیای فانی بقول ایشون کناسی مستراح کردنه ونقش ولعاب زدن به سنگ لحد 

تا فرصت هست دست ضیفان رو گرفتن  واستمداد از بیچارگان هنر مردانه  وتوشه ای برای آخرت این غزل منو یاد آیه ۱۴ از سوره آل عمران انداخت آنجا که خداوند در نکوهش امیال دنیوی به ما اینگونه پند میده:

   برای مردم زینت داده شده است حب شهوات نفسانی که عبارت از میل به زنها وفرزندان وهمیانهای زرو سیم واسبان نشان دار نیکو وچهارپایان ومزارع جلوه گر شده است  لیکن اینها متاع دنیای فانی دنیوی است ونزد خداست همان منزل بازگشت نیکو

مولانا در فیه مافیه تفسیری بر این آیه وعبارت زینت شده دارد که باختصار ونقل به مضمون میفرمایند  هر چیز تقلبی رو زینت میدن اگر نه چیزی که اصلی وبا ارزشه نیاز به زینت نداره و این آیه به صراحت داره به ما میگه  که این جهان مجازی بیش نیست چون زینت وآرایش شده  کاش آقایانی که در این دنیا هدفی جز ثروت اندوزی وتفاخرواظهار وجود کردن بوسیله مال فانی دنیا ندارن از این غفلت در میومدن  وبقولی ساکن میشدن ودنبال  تعزز و تایید دیگران نبودن   که چیزی جز سیاه کردن کارنامه ودیوان اعمالشون نیست ودنیای زیباتری لا اقل اول برای خودشون وبعد برای دیگران میساختن سرتون رو درد آوردم ببخشید

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

سلام filmnegar عزیز

بر کردن اینجا معنی باز کردن وگشودن  رو میده ومعنی بیت این میشه

از روزی که چشم گشودم وچهره ورخسار تو رو دیدم دیگر نیازی به دیدن اقوامم با این دیده  یا چشمی که تو را دیده ندارم

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

مهرگان عزیز سلام

البته دوستان  با حاشیه هایی که نوشتند حق مطلب رو ادا کردند ولاکن جهت پاسخگویی به شما نظر خودم را مینوسیم شاید مفید واقع گردد:

با عنایت به اینکه جناب حافظ در این غزل زبان به گلایه گشوده از پیر مغان سوال میکنه که این سلسله زلف خوبرویان را برای چه آفریدی وپاسخ میشنوه برای اینکه دل تو رو به زنجیر کنه  

در قدیم همانطور که میدونیم دیوانگان را به جهت جلوگیری از آسیب رسوندن به دیگران زنجیر میکردن اینجا هم پیر مغان به حافظ میگه حالا که همش گله میکنی من هم تورو به زنجیر عشق خوب رویان میبندم  البته این برداشت منه  و غزلیات حافظ رو به صد گونه میشه تفسیر ومعنا کرد

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام 

بنده رو شرمنده وچوبکاری نفرمایید من به نوبه خودم خاک پای تمام دوستان هستم نفست گرم وپاینده باشی دوست عزیزم 

البته اسم وفامیل من محمد رضا ذویاور میباشد وجهت تشابه اسمی رضا در این وبسایت از  نام شهرم استفاده میکنم

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:

سلام آقای شاکر

رباعیات شما رو دنبال میکنم  ومیخونم دست مریزاد قشنگند خدا قوت

شاد وخرم باشید

 

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - دیروز و امروز:

 سلام

 من نمیدونم آزاد مهر این حرفها را درست گفته یا از سر اطلاعات تاریخی خسرو معتضده الله واعلم  از بیت ۸۶ تا آخرش دقت کنید،  در ثانی خدمات رضا شاه فقیدنیاز به مدیحه سرایی نداشته مگه از شاه های قاجار بوده که یک مشت مفت خور بشینن براش جفنگ بگن  خودش این بساط رو تو مملکت جمع کرد عزیزم، ولی چیزی رو که یقین دارم اینه ما ملت و آزاد مهر وامثالهم  واقعا خیلی بی انصاف وناشکریم برای همین میگن خلایق هرچه لایق

شاد وخرم باشید

 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

دوست عزیزم اقای سلیمانی

      باید به عرض حضرتعالی برسانم که خداوند به ما پارسی زبانان منت گذاشته که در تاریخ ادبیات ما چه از عهد کهن تا کنون و عهد معاصر  به وفور  شاعرانی ظهور کرده اند و با سرودن اشعار ناب باعث اعتلای فرهنگ این قوم گردیده و حتی سایر اقوام با ملیت وزبان های دیگر را نیز شیفته خود ومفتون این مرز وبوم  کرده اند  و باز جای شکر وسپاس فراوان داره از دست اندرکاران وحاشیه نویسان فرهیخته این سایت وزین که در شناخت و توسعه این میراث ،راه را بر بنده وامثال  شما دوست عزیز هموار تر کرده وگنجینه ای ناب  را به رایگان در اختیار ما قرار داده اند.

اشعار فارسی حال از هرشاعری ماحصل دانش ،تجربیات وحالات وجد عرفانی  ویا ارایه مضامین اخلاقی  است که سراینده  بصورت چکیده ودر قالب نظم در اختیار ما قرار داده ونمیشه گفت کدوم شاعر بهتره  مهم اینه که شما شخصا در این بحر شگرف وعمیق  غوطه ور بشید تا خود درک کنید که کلام کدامیک  از این بزرگواران بهتر بردل شما میشینه بنده اصلا تحصیلات آکادمیک در ادبیات ندارم وشاید دوستان دیگری که تخصص در این رشته دارند راهنمای بهتری از این حقیر برای پاسخگویی به شما باشند وصرفا برای بی پاسخ نماندن سوال شما بنده اقدام به درج حاشیه کردم ولا غیر ولی تجربه شخصی من اینو میگه که بخونید ومعانی شعر ومنظور شاعر رو درک کنید واشعاری رو که پسندیدید سعی در حفظ کردن اونها کنید  بعد از مدتی خود ، شاعر یا شاید بهتر بگم شاعر های مورد علاقه تون رو پیدا خواهید کرد  مثلا بنده با خوندن اشعار حضرت مولانا واقعا به وجد میام شاید کس دیگری این لذت رو از شاهنامه یا غزلیات حافظ ببره  شعر پروین  ،شهریار ،سنایی ،نظامی ،شاملو ،سهراب ،عطار ،عراقی ،خیام ،ابوسعیدو....هرکدام لطف خودش رو داره  به قول معروف هرگلی بویی داره توصیه بنده اینه تا فرصت باقیست بخونید ومعنی رو درک کنید  حفظ کنید  ولذت ببرید ودیگران را هم در این ِلذت سهیم کنید موفق ،سرافراز وشاد وخرم باشید

 

۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۲۳
sunny dark_mode