گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امین کیخا

امین کیخا


امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

در لغت اسدی توسی برای استسقاء لغت زیبایی ثبت شده است . خشکامار .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

منصف یعنی نصف کننده کسی که هر چیز را درست نصف می کند و در واقع دادگر است .حالا باید ببینیم در فارسی نصف می شود چه ؟ خوب می شود نیم ! حالا صفت فاعلی درست میکنیم ! میشود نیما ! پس نیما یعنی منصف و دادگر ! خوب نیما یک معنی دیگر هم دارد که همان کوچک است . پس از این به بعد نیما می شود منصف و نیز خرد و کوچولو است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

خوب .ولی شما که نیک پارسی میدانی .به سخن برازنده پارسی هم بنویس تا به تو سر بفرازم . که من نیک تر از این سخن پارسی نازندگی و برازندگی نمی دانم .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۲:

دگر باره بشوریدم !

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹:

درست می فرمایید .باید با دقت نوشت .شاید ابراز نظر استاد زبان شناسی دانشگاه تهران هنگامیکه هنوز خودم را قانع نکرده است را نمی بایست بنویسم . من البته کمی هم متنش را کوتاه کرده بودم حسن جان . ایشان می فرمودند که بسیاری از کارواژه ها ( افعال ) که با ن شروع می شوند یک حس انجام گرفتن رو به پایین دارند مثلا نوشتن یعنی پایین نوشتن و نگاردن و نیز نهادن یعنی چیزی را پایین گذاشتن .ایشان معتقد بودند که دشنه هتا یک حس فرو کوفته شدن از بالا به پایین را هم دارد چون نهادن دارد . خوب من البته کمی با تفسیرشان دشواری دارم ولی بهر حال من استاد که نبودم که نپذیرم .همینکه دوستان و همراهانی که استاد هستند چیزی می گویند من که خاک راهی هستم چه باید بکنم جز اینکه تا دیدن تفسیری نکوتر از نکوهششان خود را بدارم . درود به شما حسن جان اگر تفسیری بهتر دیدید من را هم بیاگاهانید .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹:

درود به خرده گیر بزرگوار .ممنونم که با ننوشتن نام می شد از این بدتر نوشت ولی بهر حال شما محترمانه در خواست ارزیابی بیشتر کرده اید . بهر حال سپاس .
اما دشنه در بیت دوم آمده است و بنا بر عادت همیشه بیشتر من لغت ها را ترجمه میکنم تا تفسیر بنویسم . آن یک نفر هم یک استاد ادبیات ریشه شناسی می باشد که با او رودر رو صحبت کرده ام .اما ربط آن به این متن همین است که در بیت دوم آمده است . شما هم می توانید مانند من کاملا نپذیرید ولی تا پذیرفتن یک تفسیر ریشه شناسیک بیشتر همین را در ذهن داشته باشید . اما اینکه نقدا چه سودی دارد معنی یک کلمه در متن را بدانیم خوب هیچ سودی ندارد برای بیشتر مردم .یعنی از یک متن عارفانه بیشتر مردم عرفان و راز می خواهند و بقیه هم آهنگ و وزن و ترانه کسانی دیگر هستند که چیزهای دیگر می خواهند و ما نمی دانیم . بهر حال ممنون از اینکه پرسش محترمانه مطرح شده است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:

خوب شب نشانه غسک و ظلمت است . و لی سعدی عارف نیست و یا عارف بزرگی نیست . سعدی یک کنشگر بر پایه خردوری و اخلاق است و می دانیم که عارفان کمتر این گونه هستند . تازه سعدی هزلیات هم دارد . از این ها بگذریم پیش من همین ریا نکردن سعدی از سد بار ریا کردن و سخن نیکو گفتن و کار بد کردن بهتر است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

با درود به علی بزرگوار . میدانم که بسیار بدرازا کشیده است که پاسختان را بیابید ! ولی سرانجام مانند شیشه ای که به دریاکنار برسد .بدست من افتاد .
مولانا نوشته است درون این کالبد تنی که به قبایی می ماند سد رنگ . من پندار یک باد آب مانند هستم .
یعنی اینکه مولانا خودش را کالبد نمی دانسته دوم اینکه جان خودش را از باد و آب می دانسته است و نیز رویهمرفته همان هستی جان خودش را هم سپنجی و عاریتی می دیده است نه ایستاده به خود ( قائم به ذات ) چون خیال بودن همیشه به یک خیال کننده نیاز دارد.

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۹:

دشنه را برخی معتفد هستند که از دش به معنای بد و نیز نه از نهادن است .پس دشنه یعنی چیزی که بد جا نهاده میشود .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد:

فرهاد جان سپاس از نرمشپذیری و مدارا و در همان حال رک گویی و بی پروایی ای که دارید .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۸:

به به حمید رضای نیکو رای

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۹:

با درود به سعید بزرگوار . خسرو انوشیروان مهماندار 7 حکیم گریخته از حکومت روم بوده است که از بیدارد یولیانوس فرمانروای روم به ایران آمده بودند . انوشیروان در این مدت از این حکیم های فرزانه پرسش هایی می پرسد که از دانش پزشکی تا فلسفه و علوم انسانی را در بر می گیرد نوع و کلاس پرسش ها نشاندهنده سطح هوشمندی و درجه دانایی آن شهمرد می باشد . به نگاه من او حکیم فرزاسته ( کاملی ) نیست ولی برای آن زمان پرسش ها از هوشمندی و تیز بینی ویژه ای برخوردار هستند و البته سنجیدن دانایی آن زمان با امروز بسیار کاری باریک بینانه و دشوار است . در برابر گویا مزذکیان برخورد انوشیروان بسیار سختگیرانه بوده است که آنرا هم تاریخ گواهی میدهد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

حمید رضای بزرگوار درود به شما . راستش را بخواهید از هر کسی لغزشی را می توانم بپذیرم مگر این سعدی در سخنوری اش ! طمع با یک میم خاموش ( ساکن ) در عربی یافت نمی شود پس شاید این طمح باشد یعنی دید و نگاه گویا حافظ شعری دارد که هتا مطمح را هم به کار برده است . ولی من طمع با سکون م هنوز ندیده ام ولی شاید آن هم باشد و من ندانم . گوی را هم که فرمودید درست است سپاسگزارم من تند خوانده بودم چون تنها به واژه ها فکر می کردم لغزیده بودم .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » دِلِ زاری که من دارم:

درود به شبروی نیکو رایم . البته شما درست می فرمایید . انسان در نگاه کلان یگانسته است یعنی دشوار نیست همه مردم جهان را هم مردمی یگانه دید.

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

حوض آب یک نماد بازانیده ( منسوب ) به فرشته ی فرخنده به نام اناهیتا است که تا امروز نامش مانده است از نگاه نسک های کهن آناهیتا نگهبان رودی در بهشت است که اردویسور ( سلسبیل ) نام دارد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

من منصور جان خواب را خرافه نمی دانم ولی خواب در پهنه و حیطه فراخرد و رازدانی است و برای برکشیدن مومنان . برای هدایت جامعه نمی شود به خواب عمل کرد جامعه خرد می خواهد این دلهای مومنان پاک است که با خواب راستادهی و هدایت می شود .من یک پیوسته و خویشاوند دارم هفته ای دوبار خواب انسان کامل را می بیند ولی هیچ نیکی از کردو کارش آشکار نیست . شالوده و کدواده کنش ها و واکنش های اجتماعی خرد است و فرا خرد برای دانایان و عارفان باورمند باید وانهاده شود و البته که خواب درست است و همه گیتی خوابی بیش نیست گویا کسی ما را خواب می بیند برادر . ولی باید بپذیریم که جامعه همه نوع انسانی دارد از باورمند و ناباورمند و که همه باید گرامیده و نکو داشته شوند و دارای برابری حق باشند .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

منصور جان درود به شما واقعا شما خودتان اندازه نگهدار هستید .همینکه نظر مرا درست نمی دانید ولی تندی و درشتی نکردید سپاسگزارم .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » دِلِ زاری که من دارم:

فهمیم جان گاهی برای بلخ پرپر می زنم گاهی برای خوارزم . درود به دل پاکت برادر من هیچ چیز مانند دیدن بلخ شاید سرشارم نکند . باز که مردم خردمند تر بشوند همدوستی ما ان مایه می شود که بفهمند ما یک مردم هستیم با سه دولت .درود به تاجیکان پاک و به افغانستان نیکو نهاد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارون‌الرشید با موی‌تراش:

درود به دل مهربانت طه جانم

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد:

اما در باره ی خداناباوری . اینکه چه کسی زندیک ( کافر ) و کدام آوریک ( مومن ) است را خدا می داند شما از اینهمه مومنی که دزدی میکنند و مال دیگران را می نوارند دلخسته شده اید و من هنوز بوی مومن ناخودبین و ابر انسان ناخودخواه را نشنیده ایم ( به ترم شناسی نیچه ubermenish ) . همینکه مومن به بیگزندی روزگار بگذراند و کافر به آزار دیگران نکوشد برای جامعه امروز بسنده است .کیهان بار مومنان ستمگر و کافران سنگدل را نمی تابد همه هستی به مهرورزی بپاست . اما بین زندیک ناباور و آوریک دلباخته در امور شهروندی تنها قانون مدنی بایدمعیار باشد وگر نه مانند گذشته ها دستها به ستم یاخته و دلها به کینه اکنده می شوند .درود به شما فرهاد خوش سخنم .

 

۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۱۶۲
sunny dark_mode