ای گوهر کیمیای شاهی
آرایش تخت و بارگاهی
بهرام زمین توئی که در رزم
بهرام سپهر را پناهی
خندان ز تو باغ شهریاری
تابان ز تو فر پادشاهی
جود تو امان بی نیازی
عفو تو ضمان پر گناهی
ای رفته ز یمن رایت تو
دیده به حمایت سیاهی
آسوده هزار بار خورشید
درسایه سایه الهی
گردون همه آن کند که گوئی
دولت همه آن دهد که خواهی
از جوشن خصم خفته گردد
تیر تو چو خارهای ماهی
بر دعوی آنکه چون توئی نیست
سیمای تو می دهد گواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم تو به عنایت الهی
آنجا قدمم رسان که خواهی
شمس تبریز پادشاهی
در خطه بیحد الهی
سینهش صدف در الهی
سنگش محک عیار شاهی
ماییم کشیده داغ شاهی
مستان شراب صبحگاهی
ز آیینه دل به می زدوده
زنگار سپیدی و سیاهی
بر لوح جبین یار خوانده
[...]
ای حسن ترا مثال شاهی
آیینه رحمت الهی
عشق تو کمین گشاد ناگاه
بگرفت ز ماه تا به ماهی
از حکم تو سر چگونه پیچم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.