مطربی کو که بخورشید رخش ناز کند
چون کند کرم دف از شعله آواز کند
در تن نای چو جان از لب شیرین بدهد
سفر بیخودیم را بدمی ساز کند
مرغ دل در قفس سینه بمیرد، به از آن
که ببال نفس سوخته پرواز کند
یکدم از زخم اگر دور شود مژگانت
همچو سوفار باندازه دهن باز کند
کام دل را که بخشم از برناکامان رفت
غلغل شیشه می کی بود آواز کند
دل بیحوصله را بیخودی وصل نهشت
که دمی گوش بآن چشم سخن ساز کند
خار بیداد گل ازبس دل بلبل خون کرد
عشقبازی بگل چنگل شهباز کند
عقده چون کار من از خویش برون می آرد
شانه هرچند که زان زلف گره باز کند
تا بداند که جفا در خور طاقت باید
یکنفس آینه خواهم که باو ناز کند
مرد عشق تو کلیم است که از دست غمت
می خورد خون و خیال می شیراز کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و دلمشغولیهای آن میپردازد. او از زیباییهای عشق و تأثیر آن بر روح و جسم انسان صحبت میکند. با استفاده از تصاویری زیبا، احساسات عمیق خود را بیان میکند، از جمله ارتباط عشق با موسیقی و صدا، و چگونگی اینکه دل انسان در اسارت عشق میمیرد یا به پرواز در میآید. همچنین به زخمهای عشق و مشکلات آن اشاره میکند و نشان میدهد که عشق نیاز به تحمل و صبر دارد. در مجموع، این شعر به عمق و پیچیدگی احساسات عاشقانه میپردازد.
هوش مصنوعی: نغمهسازان هنرمند که با زیبایی و دلنوازی تاثیرگذارند، چطور میتوانند با تصنیف و آوازی دلنشین از دل آتش لذت و جادو بیفزایند؟
هوش مصنوعی: وقتی نای همواره به صدا در میآید، اما جان در لب شیرین به زندگی معنایی میبخشد، سفر ما به دیاری دیگر باعث میشود تا از خود بیخود شویم و وجودمان را به شیوهای دیگر بسازیم.
هوش مصنوعی: بهتر است دل در قفس سینهاش بمیرد تا اینکه پرواز کند و نفسش بسوزد.
هوش مصنوعی: اگر زخم تو برای لحظهای بهبود یابد، مژههایت مانند یک سوسن به آرامی باز میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دل خود را به کسانی که ناکام هستند ببخشم، پس صدای غلغل شیشه در کجا و چگونه میتواند شنیده شود؟
هوش مصنوعی: دل بیحوصلگی را به حال خود رها کن تا یک لحظه به آن چشمی که میتواند با سخنانش تو را تحت تاثیر قرار دهد، توجه کند.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بیرحمی، خار گل باعث شد که دل بلبل پر از غم و خون شود؛ در حالی که عاشقانه در پی گل است، عقاب هم به جنگل میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که در دل دغدغهای دارم، هرچند که با باز کردن گرههای مو، به آرامش برسم، این مشکل همچنان از بین نمیرود و دغدغهام حل نمیشود.
هوش مصنوعی: برای اینکه بداند که چه میزان بیرحمی را میتواند تحمل کند، یک لحظه به آینه نیاز دارم تا به او ناز و نوازش کنم.
هوش مصنوعی: مرد عشق تو مانند حضرت کلیم است که به خاطر غم تو به زردی میافتد و خوابهایش را در شیراز میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب هجران که دلم نوحه گری ساز کند
با خیالت گله هجر تو آغاز کند
آنچنان زار بگریم ز پریشانی دل
که اجل تا به سحر صد رهم آواز کند
ای بسا فتنه که از چشم تو در آفاق است
[...]
ای که عنف تو اگر سرکشی آغاز کند
کوه را تیغ مرصّع ز کمر باز کند
شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند
مژه پیش از نگهم سوی تو پرواز کند
قیمت حسن ز بس عشق تو افزود کنون
داغ غم بر جگر سوختگان ناز کند
به مسیح ار چمن داغ مرا بفروشند
[...]
هر دلی را که محبت صدف راز کند
زخمش از تیغ محال است دهن باز کند
عاشق از سرزنش خلق چرا اندیشد؟
شمع جایی که زبان در دهن گاز کند
کوه تمکین ترا ناله بود خنده کبک
[...]
مطربی کو که نوای غم او ساز کند
تا ز دل شادی نا آمده پرواز کند
عیش ناساز بود زنگ درون میخواهم
صیقل موج غم این آینه پرداز کند
راست تا کنگرة عرش نگیرد آرام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.