گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

سحر بلبل حکایت با صبا کرد

که عشقِ رویِ گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگِ رُخَم، خون در دل افتاد

وز آن گلشن، به خارم مبتلا کرد

غلامِ همتِ آن نازنینم

که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم، خطا بود

ور از دلبر وفا جُستَم، جفا کرد

خوشش باد آن نسیمِ صبحگاهی

که دردِ شب نشینان را دوا کرد

نقابِ گل کَشید و زلفِ سُنبل

گره بندِ قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبلِ عاشق در افغان

تَنَعُّم از میان، بادِ صبا کرد

بشارت بَر به کویِ می فروشان

که حافظ توبه از زهدِ ریا کرد

وفا از خواجگانِ شهر با من

کمالِ دولت و دین بوالوفا کرد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

من از بیگانه آزاری ندیدم

که با ما آنچه از آشنا رفت

حافظ

همین شعر » بیت ۴

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

شیخ محمود شبستری

گرفت و روی خود سوی هوا کرد

بر آن قصاب بسیاری دعا کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه