بیایید ای حریفان تا مگر جوییم راهی را
به سوی عشق از این نامرادیها پناهی را
ز رخسار و قد و چشم تو هر کس میبرد بخشی
گلستان رنگ و سرو اندام و آهو خوشنگاهی را
بر آب افتد اگر عکسی از آن برگشته مژگانش
برون آرد روان از آب چون قلاب ماهی را
به تقصیر نگاهی میدهد جان در ره جانان
چو عاشق کس نمیداند زبان عذرخواهی را
متاع ناروایی داری از قصاب از او بگذر
که اینجا میپسندند اشگ سرخ و رنگ کاهی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و جستجوی پناهی در برابر نامرادیها صحبت میکند. او زیباییهای معشوق را توصیف کرده و به تأثیر آنها بر دل و جان عاشق اشاره میکند. شاعر میگوید که نگاهی از طرف معشوق میتواند جان عاشق را به خطر اندازد و او هیچ زبانی برای عذرخواهی ندارد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که در اینجا، اشک سرخ (حسی عمیق و واقعی) به مراتب بیشتر از متاعهای بیارزش مورد توجه است.
هوش مصنوعی: بیایید دوستان، شاید بتوانیم راهی برای رسیدن به عشق پیدا کنیم و از این مشکلات و سختیها به یک آرامش و پناهگاه برسیم.
هوش مصنوعی: هر کس که به چهره و قامت و چشمان تو نگاه کند، بخشی از زیبایی و طراوت گلها، قامت سروها و زیبایی آهو را با خود میبرد.
هوش مصنوعی: اگر تصويری بر آب بیفتد، مژگانش به آرامی از آب بیرون میآورد. این مانند قلابی است که ماهی را از آب میگیرد.
هوش مصنوعی: جان به علت عشق به معشوق، نگاهی به اشتباهات خود میاندازد؛ مانند عاشقی که کسی را نمییابد تا زبان عذرخواهیاش را بفهمد.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی توصیه میشود که از خریدن کالای بیکیفیت و نامناسبی که از قصاب گرفته شده، بپرهیزد. در این محیط، کیفیت و زیباییهایی مورد توجه است که با رنگهای طبیعی و طبیعیتر مثل اشک سرخ و رنگ کاهی همخوانی دارد. به عبارت دیگر، باید به دنبال چیزهایی باشیم که با سلیقه و معیارهای این جامعه همخوانی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ آخر ز روی من چه میداری نگاهی را
رسد خورشید بر دیوار و بیند روی کاهی را
بسوزد بر سر آتش چو عنبر زلف مشکینش
اگر در کار مهرویان کنم یک روز آهی را
به بالایت نخواهم کرد هرگز سرو را نسبت
[...]
بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را
برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را
معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش
بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را
چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی
[...]
زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را
به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را
گر از روشندلانی، صبر کن بر داغ ناکامی
که آب زندگی هرگز نیندازد سیاهی را
مدان از بی گناهی گردهان عذر نگشایم
[...]
مخواه از دوستان ای دوست عذر کمنگاهی را
که هم چشم تو خواهد کرد آخر عذرخواهی را
نه خورشید است دارد داغ های او فلک بر دل
ز شب هر صبحدم میافکند داغ سیاهی را
شهادت بر جراحتهای دل داد اشک و نشنیدی
[...]
محبت از دل ما شُسته نقش کینهخواهی را
زیارت میکند چون کعبه برق ما سیاهی را
ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن
که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را
شهان را چشم بر عالم گشودن عیب میباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.