گنجور

 
ناصر بخارایی

دریغ آخر ز روی من چه می‌داری نگاهی را

رسد خورشید بر دیوار و بیند روی کاهی را

بسوزد بر سر آتش چو عنبر زلف مشکینش

اگر در کار مهرویان کنم یک روز آهی را

به بالایت نخواهم کرد هرگز سرو را نسبت

که اندر معرض مویی بقا نبود گیاهی را

گنه کردم که بوسیدم دهانت، ور روم دوزخ

به صد جنت خریدارم چنین شیرین گناهی را

به بوسه گفتم از لعلت ستانم داد خود، اما

تو حیران مانده‌ای بسیار، چون من دادخواهی را

چه گویی پند ای اهل سلامت با من گمراه

که من بی شاهد و مطرب نیابم روی راهی را

ز ناصر دامن اندر چید از نخوت سگ کویت

که عاری باشد آری از گدایی پادشاهی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
هلالی جغتایی

بحمدالله که صحت داد ایزد پادشاهی را

برآورد از سر نو بر سپهر حسن ماهی را

معاذالله! اگر می کاست یک جو خرمن حسنش

بباد نیستی می داد هر برگ گیاهی را

چو پا برداشتی، ای نرگس رعنا، بغمازی

[...]

صائب تبریزی

زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را

به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را

گر از روشندلانی، صبر کن بر داغ ناکامی

که آب زندگی هرگز نیندازد سیاهی را

مدان از بی گناهی گردهان عذر نگشایم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
ابوالحسن فراهانی

مخواه از دوستان ای دوست عذر کم‌نگاهی را

که هم چشم تو خواهد کرد آخر عذرخواهی را

نه خورشید است دارد داغ های او فلک بر دل

ز شب هر صبحدم می‌افکند داغ سیاهی را

شهادت بر جراحت‌های دل داد اشک و نشنیدی

[...]

سلیم تهرانی

محبت از دل ما شُسته نقش کینه‌خواهی را

زیارت می‌کند چون کعبه برق ما سیاهی را

ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن

که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را

شهان را چشم بر عالم گشودن عیب می‌باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
طغرای مشهدی

دلم در نازکی باج از پر پروانه می گیرد

بشوی از نرگس خود، سرمه آتش نگاهی را

رخ آن گلعذار از بس که شاداب است، می ترسم

که موج تازگی شوید ز ابرویش سیاهی را!

چو آن سرو چمان را برکنار جو گذار افتد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از طغرای مشهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه