حکایتی دو سه دارم، به شرط دستوری
ز حد گذشت به غایت زمان مهجوری
چو آفتاب جهانتاب ظاهرست حبیب
حجاب مایه جهلست و پایه کوری
بیا به مجلس مستان، سجود کن، بستان
شراب ناب «اناالحق» ز جام منصوری
اگر ز جام محبت به جرعهای برسی
هزار قیصر و خاقان، هزار فغفوری
تو را ز لذت مستیّ و عاشقی چه خبر؟
که در حقیقت معنی ازین سخن دوری
اگر مقرب شاهی، کجاست طلعت شاه؟
ولی مقرب حق نیستی، که مزدوری
ز حق نصیب نداری ولیک خوشحالی
که در میان خلایق به زهد مشهوری
شراب ناب محبت حیات جان بخشد
به وصف راست نیاید حدیث موفوری
ز قاسمی بشنو: مست باش، یا مستور
که هر دو راست نیایند: مست و مستوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این حکایت شاعر چندین نکته را بیان میکند. او به مساله جهل و نادانی اشاره میکند و میگوید که حجاب باعث نادانی و کوری است. دعوت به حضور در مجلس مستان و نوشیدن شراب ناب معرفت و حقیقت میکند. شاعر تأکید دارد که لذت عشق و مستی به مراتب بالاتر از فهم surfaceی است و کسی که تنها به ظاهر و مقرب درگاه شاه باشد، در حقیقت از حق و حقیقت دور است. در نهایت، او میخواهد بگوید که هر دو حالت مستی و مستوری (پنهان بودن) نمیتوانند به درستی وصف شوند و باید در جستجوی حقیقت عشق و معرفت بود.
هوش مصنوعی: داستانی دارم که به خاطر وضعیتی خاص و با گذشت زمان بسیار، از آن دور افتادهام.
هوش مصنوعی: عشق و محبت مانند خورشید درخشان و آشکار است، اما عشق غیرواقعی و تظاهر به عشق تنها پردهای است که باعث نادانی و بیخبری میشود.
هوش مصنوعی: بیا به جمع خوشگذرانها و خُم شراب ناب را بگیر و در برابر آن سجده کن، چون این شراب معرفت و حقیقت را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: اگر از محبت یک نوشیدنی کوچک بنوشی، به اندازه هزار پادشاه و قدرتمند، ارزش و بزرگی خواهی داشت.
هوش مصنوعی: آیا از لذتهای عشق و مستی آگاه هستی؟ چون واقعاً مفهوم این سخن را درک نمیکنی.
هوش مصنوعی: اگر در دربار شاه مقام بلندی داری، باید بگویی چهره شاه کجاست؟ اما اگر در نزد خدا مقام نداری، پس فقط یک کارگر هستی.
هوش مصنوعی: اگرچه از حق و حقیقت چیزی نصیب تو نشده است، اما خوشحالی که در میان مردم به عنوان فردی زاهد و پارسا شناخته میشوی.
هوش مصنوعی: شراب عشق واقعی جان را زنده میکند، اما توصیف آن به کلام نمیآید و نمیتوان به درستی آن را بیان کرد.
هوش مصنوعی: از قاسمی بشنو: یا نوشیده باش و سرخوشی، یا در پس پرده و پنهانی در حال باش، زیرا که هیچکدام از این دو به درستی به سمت تو نمیآیند: حالت مستی و یا حالت پنهان بودن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است
به پیش امر تو تن در دهد به مأموری
سواد طره توقیع تو بر آتش رشک
[...]
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به دعوت شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
[...]
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
[...]
خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری
اگر وصال میسّر شود پس از دوری
سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق
خرابکرده عشق و امیدِ معموری
بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد
[...]
بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.