ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته
جان ز شوق تو کله بر آسمان انداخته
یک سخن گفته زر از خویشتن با بلبلان
شور و غوغا در زمین و در زمان انداخته
هر زمان از عشق رویت عقل در شور آمده
جان و دل را در محیط بی کران انداخته
ارغوان را گفته: وصل ما بیابی، غم مخور
زین حکایت صد عرق بر ارغوان انداخته
قعر دریای کمال از ناگهان موجی زده
مستعین را در مقام مستعان انداخته
بی نشانست آن حبیب، اما برای بازیافت
صد حدیث با نشان در بی نشان انداخته
یک کرشمه کرده با خود از برای خویشتن
قاسمی را در بلای جاودان انداخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد، به نحوی که شاعر از کمال و عزت معشوق خود سخن میگوید. او میگوید که عشق به این معشوق، شور و شوق فراوانی در دل و جان او ایجاد کرده و این احساسات در جهان پخش شدهاند. بلبلان از زیباییهای معشوق صحبت میکنند و بر دلها شور میافکنند. شاعر به غم ارغوان اشاره میکند و به او اطمینان میدهد که هیچ نیازی به نگرانی نیست. او همچنین از تأثیر عمیق و ناگهانی عشق بر جان و عقل خود میگوید و به یکی بودن عشق و معشوق اشاره میکند، به طوری که عشق بهطور عمیق در وجود او نفوذ کرده و او را در دنیای بینهایت قرار داده است. در کل، این شعر به تجلی عشق و زیبایی و تأثیر آن بر زندگی و وجود انسان میپردازد.
هوش مصنوعی: ای زیبایی و بزرگواری تو، که در دنیا نام و عظمت تو را منتشر کرده است؛ جان من از شوق تو آنچنان به وجد آمده که سرم را به سمت آسمان بلند کردهام.
هوش مصنوعی: یک جمله ارزشمند و گرانبها از خود بیان کرده که باعث ایجاد شور و هیجان در میان بلبلان شده و در زمان و مکان تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: هر بار که به عشق تو فکر میکنم، عقل و درک من متزلزل میشود و جان و دل من را در دنیای وسیع و نامحدود غرق میکند.
هوش مصنوعی: ارغوان به محبوبش میگوید که اگر به وصالش برسی، نگران این داستان نباش. او به خاطر این شور و شوقش، صدها قطره عرق بر خود انداخته است.
هوش مصنوعی: در عمق دریای فضیلت، ناگهان امواجی به وجود آمده که باعث شدهاند شخصی که در مقام درخواست کمک است، به چالش کشیده شود.
هوش مصنوعی: آن محبوب بینشان است، اما برای اینکه صد داستان با نشانه را پیدا کنم، در جستجوی بینشانها اقدام کردهام.
هوش مصنوعی: یک حرکت لطیف و دلبرانه از خود نشان داده که باعث شده قیاس را در گناه و عذاب همیشگی بیندازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جلال تو بیانها را زبان انداخته
عزت ذاتت یقین را در گمان انداخته
عقل راادراک صنعت دیده هابردوخته
نطق راوصف تو قفلی بر دهان انداخته
هرچه آنرا برنهاده دست حس و وهم وعقل
[...]
ای جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
عالمی در شور و شوری در جهان انداخته
عشق رویت رستخیزی از زمین انگیخته
آرزویت غلغلی در آسمان انداخته
چشم بد از تاب رویت آتشی افروخته
[...]
آتش عشق تو شوری در جهان انداخته
رهروان را جمله از کام و زبان انداخته
در میان عاشقان لاابالی آمده
عشق تو رمزی بطرزی در میان انداخته
تیغ زهرآلود قهرت عالمی برهم زده
[...]
ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداخته
عکس نور ذات خود بر انس و جان انداخته
آتشی از مهر در میدان دل افروخته
پرتوی از ذات در صحرای جان انداخته
نه تتق در عالم کون و فساد افراشته
[...]
ای متاع درد در بازار جان انداخته
گوهر هر سود در جیب زیان انداخته
نور حیرت در شب اندیشهٔ اوصاف تو
بس همایون مرغ عقل از آشیان انداخته
از کمان تا جسته در چشم تحیر کرده جا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.