ای یار، ندانم که چه رسمست و چه آیین؟
گه ساقی جانهایی و گه محتسب دین
عکسی بدل انداز از آن روی دل افروز
روی تو چو ماهست و دلم آینه چین
المنة الله که رسیدیم و چشیدیم
از فاتحه فتح شما لذت آمین
بی تو نروم جانب جنت بتکلف
با صحبت تو فارغم از باغ و ریاحین
ای باد، مکن از سر زلفش سخن آغاز
زنهار! نجنبانی زنجیر مجانین
چشمت بگشایند، شوی واقف اسرار
تا عین خدا بینی در عین خدا بین
قاسم دل و دین باخت بیاد تو و جان هم
زین بیش چه باشد صفت عاشق مسکین؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد. شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به یار ابراز میکند و از زیباییهای او سخن میگوید. او میخواهد با معشوق در بهشت همراه باشد و هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد. شاعر همچنین از خداوند شکرگزاری میکند که به معشوق دست یافته و گاهی به حالتی مجنونوار در عشق او میافتد. در نهایت، او میگوید که عاشق واقعی با این احساسات زنده است و از درد عاشق بودن ابراز ندامت نمیکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، نمیدانم چه قانونی وجود دارد و چه سنتی حاکم است. گاهی تو جانها را سیراب میکنی و گاهی نگهبان دین و اصول هستی.
هوش مصنوعی: عکسی از چهره زیبا و دلربایت بردار، چون چهرهات همچون ماه است و دلم مانند آینه زینتکاری دارد.
هوش مصنوعی: شکر خدا را که به پیروزی شما رسیدیم و از آغاز موفقیتتان لذت بردیم. آمین.
هوش مصنوعی: من بدون تو به بهشت نخواهم رفت؛ با وجود تو، من از باغها و گلها بینیازم.
هوش مصنوعی: ای باد، از زیبایی زلف او سخن نگو، مواظب باش! نکن زنجیر دیوانگان را تکان دهی.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت را باز کنی، به رازهای پنهان پی میبری و حقیقت را در ذات خدا مشاهده خواهی کرد.
هوش مصنوعی: قاسمی برای یاد تو دل و ایمانش را باخت و جانش هم دیگر چه اهمیتی دارد؟ این نشان میدهد که عشق او به تو چقدر عمیق و بینظیر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی نکو! روی سوی من کن و بنشین
زنهار ز من دور مدار آن لب شیرین
توسروی وبر پای نکوتر که بود سرو
نی نی که ترا سرو رهی زیبد بنشین
امروز مرا رای چنانست که تاشب
[...]
از بهر چه، ای پیر هشیوار هنربین،
بر اسپ هوا کرد دلت بار دگر زین؟
دین است نهال شکر حکمت، پورا،
بنشانش و به هر وقت ازو بار شکر چین
مر بند هوا را به جز از حکمت نگشاد
[...]
نو گشت به فر ملک این صفه زرین
این صفه زرین که بهشتی است نوآئین
این گنبد ثابت که در او ثابت گشتند
خورشید و مه و مشتری و زهره و پروین
این مجلس خرم که در او چهره نمودند
[...]
در زلف تو گوییکه فکند ای صنم چین
چندان زره و حلقه و چندان شکن و چین
آن سنبل مشکینت که پوشید به سنبل
وان پسته نوشینت که افکند به پروین
خواهیکه ببینی گل و نسرین شکفته
[...]
ای باز پسین زادهٔ مصنوع نخستین
در بخشش و بخشایش و در دانش و در دین
محروم چنانست حسودت که گه خشم
بر وی نکند هیچ کسی جود به نفرین
گر طمع کند بوی خوش از باد صبا هیچ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.