بجان آمد ز هجران جان مسکین
«اغثنی یاغیاث المستغیثین »
مکن تعبیر مستان طریقت
اگر شب شب روند از فرط تلوین
بصحرا دزد و در خانه برادر
بدان از ماجرای ابن یامین
اگر زلفین مشکین برفشاند
نماند کافری در چین و ماچین
تو باغ جان عاشق را ندیدی
بساتینست در صحن بساتین
شراب عاشقان از درد دردست
نه خمرارغوان، نی جام زرین
مراد از شاهد جان نور معنیست
چه جای لعبتان خطه چین؟
خوش آید زخم تیغش بر دل و جان
چو باد صبح دم بر برگ نسرین
ز هجران جان قاسم را نگه دار
بحق حرمت طاها و یاسین!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و رنج ناشی از جدایی و هجران صحبت میکند. شاعر از خداوند کمک میطلبد و به عشق و معنای عمیق آن اشاره میکند. او به زیباییهای عشق و نقش آن در زندگی انسانها اشاره میکند و میگوید که این عشق و زخمهای ناشی از آن زیبایی خاصی دارند. همچنین، او به محبت و اهل بیت اشاره دارد و از آنها درخواست کمک میکند. به طور کلی، شعر به احساسات عمیق انسانی و جستجوی معنای زندگی از طریق عشق و وصال پرداخته است.
هوش مصنوعی: از شدت دوری، جان رنجورم به درد آمده است. ای یاریدهندهی مددجویان، به فریادم برس.
هوش مصنوعی: اگر شب، شب میرود و افراد در حال تغییر و تحول هستند، نباید تعبیری از حالت مستانه و بیخبری آنها داشته باشی.
هوش مصنوعی: در بیابان دزد و در خانه برادر، بدان که داستان ابن یامین چگونه است.
هوش مصنوعی: اگر موهای مشکی و زیبا بر زمین بریزد، هیچ انسانی نمیتواند از زیبایی و جذابیت آن چشمپوشی کند.
هوش مصنوعی: تو باغ جان عاشق را ندیدی، چون در درون عشق، زیباییها و شادیها فراوان است.
هوش مصنوعی: نوشیدنی محبوب عاشقان از رنج و درد ناشی میشود، نه از رنگ قرمز و نه از ظرف طلایی.
هوش مصنوعی: مراد از شاهد جان، نور واقعی معنویت است؛ پس چه نیازی به بازیچهها و دلفریبیهای ظاهری است که از کشور چین میآیند؟
هوش مصنوعی: زخم تیغ او بر دل و جان مانند نسیم صبحگاهی بر روی گل نسرین خوشایند و دلنشین است.
هوش مصنوعی: ای کاش جان قاسم را از دوری و فراق حفظ کنی، به حرمت طاها و یاسین.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
بدل و شق بپوشیدی درع
[...]
نور رویش به چشم او می بین
گل وصلش به دست او می بین
از سر جان روان چو ما برخیز
جاودان پیش عاشقان بنشین
ما حبابیم و عین ما آب است
[...]
الا! ای نفس، خودکامی و خودبین
از آن گشتی اسیر سجن سجین
چه چین در ابرو آوردی که گشتی
اسیر لعبتان چین و ما چین
جهان اندر جهان آواره گشتم
[...]
طرفه نونیست نگون چرخ برین
نقطه حلقه آن گوی زمین
مرده دلانند بروی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.