الا! ای نفس، خودکامی و خودبین
از آن گشتی اسیر سجن سجین
چه چین در ابرو آوردی که گشتی
اسیر لعبتان چین و ما چین
جهان اندر جهان آواره گشتم
«فویل ثم ویل للمساکین »
دلم را زنده گردانیده وصلت
چو باد صبح دم بر برگ نسرین
بیا، ای ساقی جانها، فرو ریز
شراب ارغوان در جام زرین
فدای ماه رویت جان و دلها
اسیر زلف مشکین جان مسکین
بیا در باغ و بستان، تا ببینی
بساتینست در صحن بساتین
خدایا، از بلای خود نگه دار
بحق حرمت طاها و یاسین
خدا بین باش، قاسم، تا توانی
که خودبینی نشاید در خدابین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تذکر و هشدار درباره خودبینی و خودکامگی میپردازد. شاعر به نفس خود بهتر از خودکامه و خودبین انتقاد میکند و به آسیبهایی که این ویژگیها بر روح و زندگی انسان میزنند، اشاره میکند. او از تجربههای آزاردهنده در جهان سخن میگوید و بیان میکند که عشق و وصل، جانش را زنده کرده است. همچنین، شاعر به زیباییهای جهان و باغ و بستان اشاره کرده و از خداوند میخواهد که او را از بلای خود محفوظ بدارد و بر او بینشی عطا کند تا از خودبینی بپرهیزد.
هوش مصنوعی: ای نفس! تو با خودخواهی و خودبینیات گرفتار زندان سختی شدی.
هوش مصنوعی: چگونه چین ابروهای تو باعث شده که اسیر زیباییهای جذاب شیطانها و زیبایان شرق و غرب بشوی؟
هوش مصنوعی: در این دنیای بزرگ، بیهدف و سرگردان به دنبال معنای زندگی میگردم. زندگی بر مستضعفان سخت است و آیندهای تاریک برای آنان رقم خورده.
هوش مصنوعی: وصلت همچون نسیم صبحگاهی، جانم را زنده و شاداب کرده است.
هوش مصنوعی: بیا، ای نوشندهٔ زندگی، شراب قرمز را در جام طلایی بریز.
هوش مصنوعی: جان و دلها به خاطر زیبایی چهرهات فدای تو هستند و همه در اسارت زلفهای خوشکت قرار دارند. این حالت نشاندهنده عشق عمیق و وابستگی به توست.
هوش مصنوعی: بیایید به باغ و باغچه برویم تا ببینیم که در محیط باغها چقدر زیبایی و سرسبزی وجود دارد.
هوش مصنوعی: خدایا، مرا از مشکلات و بلاها حفظ کن، به خاطر احترام و منزلت پیامبرانی چون طاها و یاسین.
هوش مصنوعی: ای قاسم، تا جایی که میتوانی، خدا را در نظر داشته باش و به خودت نمیتوانی توجه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
بدل و شق بپوشیدی درع
[...]
نور رویش به چشم او می بین
گل وصلش به دست او می بین
از سر جان روان چو ما برخیز
جاودان پیش عاشقان بنشین
ما حبابیم و عین ما آب است
[...]
بجان آمد ز هجران جان مسکین
«اغثنی یاغیاث المستغیثین »
مکن تعبیر مستان طریقت
اگر شب شب روند از فرط تلوین
بصحرا دزد و در خانه برادر
[...]
طرفه نونیست نگون چرخ برین
نقطه حلقه آن گوی زمین
مرده دلانند بروی زمین
بهر چه با مرده شوم همنشین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.