گنجور

 
قاسم انوار

یک جام به جانی دهد آن ساقی خودکام

المنة لله، زهی بخت و سرانجام؟

این جام تو اندر دو جهان مقصد اقصاست

انعام تو عامست ولی کی شود این عام؟

آشفته آن غمزه دل عالم و عامی

سودازده عشق، اگر پخته، اگر خام

دنیا همه دامست و درو دانه تزویر

آسوده و فردیم، هم از دانه، هم از دام

گر عشق نداری و غم عشق نداری

آخر بچه کار آیی؟ ای عام کالانعام

بر مرکب عرفان ره تحقیق توان رفت

خوش راه نوردیست، گهی تند و گهی رام!

گر نور یقین جلوه گر آید بحقیقت

فارغ شود از لات و هبل عابد اصنام

رمزی دو سه از جانب آن یار عیان کن

عالم نشود دل مگر از جانب علام

قاسم، ستم یار نهایت نپذیرد

هرگز نرسد واقعهٔ هجر به اتمام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

ای آنکه ترا بوده بر اندام جهان دام

چون بست ترا دست جهان دام بر اندام

ز آن پس که همی گام بکام تو زدی چرخ

چون داد به ناکام ترا چرخ زدن گام

ایام همه عالم از ایام تو خوش بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ای نام تو بخشیده بخشنده اقسام

اقسام مکارم را بخشی است از آن نام

از امر تو و نهی تو گردون و زمانه

یکسو نکشد گردن و بیرون ننهد گام

بی قوت رای تو خرد نیست مگر سست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای طلعت میمون تو سر چشمه اجرام

وی عهد همایون تو سر دفتر ایام

ای خاتم تو دایره نقطه عصمت

وی مسند تو مردمک دیده اسلام

داغی شده برران فلک صاعد مسعود

[...]

حمیدالدین بلخی

امروز چنانی که غلام تو توان بود

در بند خم حلقه دام تو توان بود

چون باد صبا عاشق زلف تو توان شد

چون خاک زمین بنده گام تو توان بود

بر آهن تفتیده و در آتش سوزان

[...]

ادیب صابر

بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام

از پسته و بادام که سازد به از او دام

چون پسته گشادم دهن اندر صفت او

باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام

تا ننگرد این دیده در آن روی چو خورشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه