گنجور

 
قاسم انوار

چند در مسجد و در صومعه غارت کردند

سبب این بود که می خانه عمارت کردند

باده گران شد و ذرات جهان مست شدند

من ندانم که بساقی چه اشارت کردند؟

درد و صافی همه خوردن و بچرخ افتادند

صورت حال به «احببت » عبارت کردند

گوهر وصل تو جستند و کسی باز نیافت

گرچه عمری به جهان روبه تجارت کردند

از می صافی رخشنده انارتها شد

کاسه ای چند درین بزم انارت کردند

هر گناهی که ز ماخسته دلان آمده بود

جاودان از کرم یار کفارت کردند

چه گنه کردم،ای دل،چه خطا افتادست؟

که از آن مستی و می رو بجهارت کردند

در خرابات مغان زنده دلان چالاک

هرکه هشیار ندیدند زیارت کردند

قاسمی عاشق بیچاره بسودای تو ماند

عاقلان میل بزرگی و صدارت کردند