دمی که یار گذارد قدم بخانهٔ ما
سزد که کعبه شود سنگ آستانهٔ ما
سزد که دعوی همسایگی به مور کنیم
که صحن خانهٔ خلق است بام خانهٔ ما
درین بهار که با سبزه دام همرنگ است
چو تخم مرغ نگردید سبز دانهٔ ما
دل از خیال گره های زلف یار پر است
گهر ز مهرهٔ مار است در خزانهٔ ما
ز شومی قدم ما شود غنی ویران
بود ز آهن اگر چون کلید خانهٔ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما
خمار صبح ندارد می شبانه ما
ترا که ذوق سخن نیست فکر ساغر کن
که گشت چاک گریبان شرابخانه ما
فسانه دگران خواب در بغل دارد
[...]
کمان طالع ما تیر برنمی تابد
مگر ز غیب خورد تیر بر نشانه ما
درین قفس، من و طغرا و بلبلیم اسیر
که مانده در عدم آباد، آب و دانه ما
قابل سبز شدن نیست، میفشان برخاک
[...]
ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما
که پی نبرده صبا هم به آشیانه ما
نهاده بر لب ما عشق مهر خاموشی
که گوش کس نکند نوبر ترانه ما
بهار رفت و نچیدیم جز گل حسرت
[...]
فتاده گوشه چشم تو تا به خانه ما
دکان سرمه فروش است آستانه ما
دماغ بلبل ما بس که نازک افتادست
به شاخ نکهت گل باشد آشیانه ما
بر آسمان نبود کهکشان که می بینی
[...]
به کربلا ز ستم سوختند خانه ما
بباد داد فلک خاک آشیانه ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.