گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

مدام محرم صهبا بود پیاله ما

به گرد مهر تنیده ست خط هاله ما

زهی ز گرمی خویت نفس گرانمایه

گداز ناله ما آبیار ناله ما

چمن طراز جنونیم و دشت و کوه از ماست

به مهر داغ شقایق بود قباله ما

به دل ز جور تو دندان فشرده ایم و خوشیم

ز استخوان اثری نیست در نواله ما

تو زودمستی و ما رازدار خوی توایم

شراب درکش و پیمانه کن حواله ما

درازی شب هجران ز حد گذشت، بیا

فدای روی تو عمر هزار ساله ما

جنون به بادیه پرداز گلستان بخشید

سواد دیده آهوست داغ لاله ما

ز سعی هرزه به بیحاصلی علم گشتیم

چو باد بید پدید آمد از اماله ما

همین گداختن است آبروی ما غالب

گهر چه ناز فروشد به پیش ژاله ما