گنجور

 
میلی

دلا رسیده به جایی کمند ناله ما

که خو گرفته به مجنون و شان غزاله ما

به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد

که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما

به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع

گره شود به گلو آتشین نواله ما

جو نافه شد دل ما، بس که بود چون میلی

اسیر سلسه عنبرین غزاله ما