ای داور زمین و زمان کز شکوه و فر
اندر جهان ندیده نظیرت نظر هنوز
الا بر آستان جلال تو آسمان
پیش کسی نبسته به خدمت کمر هنوز
در مدح اهل فارس سرودم قصیدهای
کز رشک اوست شخص خرد خون جگر هنوز
هم اندر آن قصیده ستودم ترا چنانک
از غیرتست دست حسودان به سر هنوز
داند خدای من که نپرورده باکمال
مانند او هزار صدف یک گهر هنوز
وآن دوحهٔ ثنا که برو باد آفرین
ناورده غیر رنج و عنا برگ و بر هنوز
کردم سؤال خانه و الحق ندیدهام
از این سؤال غیر مذلت اثر هنوز
کردی حوالتم به امیری که مام دهر
آزادهای نزاده چو او یک پسر هنوز
لیکن دو هفته بیش کنون کز تغافلش
چون بدسگال جاه توام دربدر هنوز
باری گواه باش که جز حرف مدح او
نگذشته بر زبانم حرفی دگر هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش خداوند و فضیلتی که در اهل فارس میبیند، میپردازد. او بر این باور است که هیچکس در عظمت و شکوه خداوند همتایی ندارد و در وصف خوبیها و ویژگیهای شریفان فارس، حسادت حسودان را نیز ذکر میکند. شاعر از خداوند میخواهد که بویی از کمال و فضیلت به او بدهد و همچنین میگوید که هیچ ابزاری جز ستایش از او بر زبانش جاری نمیشود. نامهنگاریاش با یکی از بزرگان نشاندهندهی اشتیاق او برای خدمت به والایان است، اما از بیتوجهی آنان شکایت میکند و در نهایت بر دوستی و محبت خود نسبت به آن شخص تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای داور جهان و زمان، هنوز مانند تو را در شکوه و زیبایی عالم ندیدهام.
هوش مصنوعی: در آستان عظمت تو، هیچ کسی به خدمتگذاری خود خم نکرده و از فرمان تو سر باز نزده است.
هوش مصنوعی: من شعری در ستایش اهل فارس سرودهام که به خاطر ویژگیهای بینظیر آنها، هنوز از غصهای عمیق در دل دارم.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش و تمجید شخصی پرداخته است به گونهای که حسادت دیگران نتوانسته به او آسیب بزند. این ستایش به قدری قوی و اثرگذار بوده که حسودان هنوز هم به آن حسادت میکنند.
هوش مصنوعی: خدای من خوب میداند که هیچ چیزی به باارزشی مانند او وجود ندارد، حتی اگر هزاران صدف وجود داشته باشد که فقط یک دُر درونشان باشد.
هوش مصنوعی: این درخت ستایش که بادهای خوشبو به آن نزدیک نمیشود و جز رنج و زحمت چیزی ندارد، هنوز هم برگ و بر دارد.
هوش مصنوعی: از کسی در مورد خانهاش سوال کردم و به راستی که از این سؤال تنها نشانهای از ذلت و خجالت مشاهده نکردم.
هوش مصنوعی: تو خودت مرا به کسی سپردی که در این دنیا شخصی آزاد و بزرگوار نیست، و هنوز مثل او پسری نیامده است.
هوش مصنوعی: اما تنها دو هفته از زمانی که به بیتوجهی او دچار شدم میگذرد و اکنون مانند یک بدسگالی در جستجوی جاه و مقام، سردرگم و آوارهام.
هوش مصنوعی: به هر حال، گواه باش که جز ستایش او، بر زبانم هیچ سخن دیگری نیامده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید باغ و چشم من از گریه تر هنوز
شاخ شکوفه از خطر دی برست لیک
باشد ز آه سرد منش صد خطر هنوز
آمد درخت گل به بر اما چه فایده
[...]
دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز
تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز
بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم
گرد سر تو از سر خد بیخبر هنوز
بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا
[...]
از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز
نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز
باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام
صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز
روزی که آه من به هواداری توخاست
[...]
خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز
نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز
با آن که خاک شد به سر راه انتظار
پر می زند نفس به هوای اثر هنوز
تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.