گنجور

 
فنودی

که گفت عاشق زارت ز غم شکیبا شد

دروغ گفت که صبر از غمش به یغما شد

بیا به دیدهٔ پر آب من مشاهده کن

که در فراق تو از اشک رشک دریا شد

به چاره سازی و درمان درد درماند

طبیب عشق اگر فی المثل مسیحا شد

به کنج خلوت ما‌ ره نمی بری زاهد

کجا مقام مگس آشیان عنقا شد

نهال قد تو تا سبز‌ شد به مزرع دل

مرا ز سر هوس شاخسار طوبا شد

فروغ طلعت ،دلدار جان شیخ بسوخت

بیا نظارهٔ دل کن که طور سینا شد

 
 
 
دریای سخن
نسیمی

چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد

هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد

چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت

محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد

محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم

[...]

قاسم انوار

چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد

جمال دوست ز ذرات کون پیدا شد

همیشه خم شراب ازل مصفا بود

ولی بجان و دل ما رسید،اصفا شد

در خزانه رحمت بقفل حکمت بود

[...]

کوهی

بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد

ز آفتاب رخت هر دو کون پیدا شد

بهر چه کرد نظر دوست غیر خویش ندید

بحسن خویش از این روی یار شیدا شد

در آن مقام که معلوم علم و عالم اوست

[...]

کلیم

بهار آمد و جانی بجسم مینا شد

پیاله! چشم تو روشن که باده پیدا شد

عرق فشانیت از تاب می شکیب نهشت

چه قطره بود که سیلاب طاقت ما شد

هنوز رنج تب لرز آفتاب بجاست

[...]

صائب

ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد

ازین کلید دو صد در به روی من وا شد

شکست از می روشن خمار من ساقی

عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!

فغان من ز دل سخت یار گشت بلند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه