که گفت عاشق زارت ز غم شکیبا شد
دروغ گفت که صبر از غمش به یغما شد
بیا به دیدهٔ پر آب من مشاهده کن
که در فراق تو از اشک رشک دریا شد
به چاره سازی و درمان درد درماند
طبیب عشق اگر فی المثل مسیحا شد
به کنج خلوت ما ره نمی بری زاهد
کجا مقام مگس آشیان عنقا شد
نهال قد تو تا سبز شد به مزرع دل
مرا ز سر هوس شاخسار طوبا شد
فروغ طلعت ،دلدار جان شیخ بسوخت
بیا نظارهٔ دل کن که طور سینا شد