یکی از وصل جانان بهره ور شد
یکی از اشک و غم خون در جگر شد
یکی از خون دل پرورد نخلی
دگر برخورد از او چون با ثمر شد
بگردد طالعم شاید شود سعد
کنون مشکل که نحس مستمر شد
چه خواهی چرخ از این آشفته حالم
که از زلف سیاهش تیره تر شد
بتا برگو خطا از ما چه دیدی؟
که میل خاطرت سوی دگر شد
چو شب بگرفت زلفت خصم در دست
به جانم هر سر مو نیشتر شد
نه پنداری که مهرت کم شد از دل
نگردد کم و لیکن بیشتر شد
دو دستش غل شود در گردن مرگ
اگر با آن میان دست و کمر شد
یکی را خلعت شادی به بر در
یکی از هجر جانان خون جگر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.