از سرمه، نرگست همه رنگ حنا گرفت
در آب و گل کلاله شمیم صبا گرفت
در خواب عاشق آمدی و پای نازکت
چندان بدیده سود که رنگ حنا گرفت
بس نخل آرزو که زدم بر زمین دل
تا در دلم نهال وفای تو پا گرفت
اول که باز شد در گنجینه ی دلم
آمد هوای عشق و برای تو جا گرفت
کی بر کبوتر دل ما سر در آورد
بازت که صید کرد هما، تا هوا گرفت
گردم ز آستان تو بردند عاشقان
این خاک بین که مرتبه ی توتیا گرفت
دنبال کرد خیل غمت اهل درد را
من ناتوان تر از همه بودم مرا گرفت
شبها فغانی از اثر عطر دامنت
با آه آتشین ره باد صبا گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و احساسات عمیق فرد عاشق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تمثیلهای طبیعی، بیان میکند که عشق او به معشوق چنان عمیق است که بر همه جنبههای زندگیاش تأثیر گذاشته. رنگ حنا، کلاله و هوای عشق نمادهایی هستند از زیبایی و شوقی که در دل عاشق شکل گرفته است. همچنین، شاعر به ابراز احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و تأثیر غم و شوق او بر دل عاشقان اشاره میکند. در نهایت، شبها و عطر معشوق به عنوان نشانههایی از عشق و فراق او به تصویر کشیده شدهاند.
هوش مصنوعی: نرگس، با سرمه همه رنگهای حنا را به خود گرفت و در آب و گل عطر نسیم صبا را سرازیر کرد.
هوش مصنوعی: به خواب عاشق آمدی و زیبایی پای نازکت به قدری در چشمانم نقش بست که رنگ حنا به خود گرفت.
هوش مصنوعی: من آرزوهای زیادی را مانند نخلهای بلند بهزمین آوردم، تا اینکه در دل من محبت و وفای تو ریشه گرفت و رشد کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که در دل من گنجینهای باز شد، احساس عشق در من به وجود آمد و برای تو در آنجا مکان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: چه زمانی کبوتر دل ما بر میگردد و به سمت ما میآید، همچنان که پرندهای را که شکار کردهای، سوار بر هوا میبرد؟
هوش مصنوعی: عاشقان از درگاه تو دور کردهاند، به این زمین نگاه کن که مقام تو بالاترین مرتبه را به دست آورده است.
هوش مصنوعی: در میان انبوه غمها، افرادی را که در رنج بودند، دنبال کردم. من به قدری ناتوان بودم که در مقایسه با همه، از همه ضعیفتر به نظر میآمدم و غم، مثل دمی ناخواسته، مرا در بر گرفت.
هوش مصنوعی: در شبها، عطر دلانگیز دامنت به قدری جذاب است که با نالهای سوزان به همراه باد ملایمی به پرواز درمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
انوار وجه توست که ارض و سما گرفت
کلِ وجودْ جودِ وجودِ شما گرفت
در نور مهر ذرهٔ سرگشته محو شد
لاهوتیئی ز های و هویات هوا گرفت
بلبل خروش دارد و پروانه سوز دل
[...]
دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت
مرغی عجب به دامِ تو افتاد و پا گرفت
با سرو از لطافت قدّ تو بادِ صبح
هر نکته یی که گفت چمن از هوا گرفت
بر باد رفت حاصل عمر عزیز من
[...]
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
[...]
آتش که شعله عاریت از جان ما گرفت
چون برق عشق بود که در آشنا گرفت
ای بس که در فراق تو از بخت واژگون
نفرین خویش کردم و گردون دعا گرفت
هر جا که جان خسته به بیماری ئی فتاد
[...]
از فیض گریهام مژه نشو و نما گرفت
سامان صد بهار چمن زین گیا گرفت
نیرنگ عشق بین که به یک تار زلف یار
سرتاسر زمانه به تار بلا گرفت
بگداختم ز رشک که شمع سحرگهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.