گنجور

 
میرزاده عشقی

بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول: بتا دیشب در آن کشتی که بردی بر مدا ما را

بخش ۲ - مدح (موسم نوروزی و اثرات مصفای آن در عالم، خاصه در استانبول و تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا): چو فردا روز نوروز است و نوروز جهان آید

بخش ۳ - تعریف منظره زیبای سحرگاهی مدا: بیا ای صبح نوروزی، نظر کن منظر ما را

بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان: به مانند چنین روزی، به پیشین‌عهد در ایران

بخش ۵ - تبریک عید متضمن ستایش اعلی حضرتان پادشاه عثمانی و ایران خلدالله ملکها و مدح نظام السلطنه مافی: تو گر آیی و گر نایی، روم من خود به کار خود

بخش ۶ - سخن در اتحاد و یگانگی ایرانیان و ترکان و پیروزی این دو ملت در سایه اتحاد و یگانگی: نگارینا! من آن خواهم که با توفیق یزدانی

بخش ۷ - دفاع از نوروزی نامه: ندارم شکوه‌ای از عشق، در دل آتشی دارم

بخش ۸ - گوهرشاد: ایزد اندر عالمت، ای عشق تا بنیاد داد