ای غمزه تیز کرده به قصد هلاک ما
بر باد داده آتش عشق تو خاک ما
صد دل فدای چاک گریبان و دامنت
آخر بپرس حال دل چاک چاک ما
آتش گرفت سینه ز سوز درون من
اندیشه کن ز سوز دل دردناک ما
همچون بنفشه سر بدر آرم به پای بوس
سرو تو گر کند گذری بر مغاک ما
ساقی بیار کوزه و پر کن که روزگار
روزی بود که کوزه بسازد ز خاک ما
ترسم که آه ابن حسام آتشین کند
آیینهٔ ضمیر مصفّای پاک ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوقی اشاره میکند که با چشمان جذاب و دلربایی خود ممکن است باعث هلاکت او شود. عشق او مانند آتش در وجودش شعلهور است و او از درد و غمش گویا دیوانه شده است. شاعر از معشوق میخواهد حال دلbroken خود را بپرسد و به سوز دل و آتش عشقش توجه کند. او خود را مانند بنفشهای میبیند که برای بوسیدن پای معشوق خود میخواهد خود را به نمایش بگذارد. همچنین به ساقی اشاره کرده و از او میخواهد کوزهای پر از شراب بیاورد، چرا که روزی بوده که این شراب از خاک او ساخته میشده است. در انتها، شاعر از این میترسد که آه او آتشین و سوزاننده شود و روح پاک خود را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: ای زیبای فریبنده که با نگاه تیز و جذابت ما را به سوی هلاکت میکشی، آتش عشق تو همه چیز ما را به باد داده و خاکستر کرده است.
هوش مصنوعی: صد دل جان میسپارم به چاک پیراهن و دامن تو، اما کاش حال دل شکستهام را از من بپرسی.
هوش مصنوعی: سینهام به خاطر شعلههای درونم میسوزد. فکر کن که دلمان چقدر دردناک است.
هوش مصنوعی: من نیز مانند بنفشه، در برابر تو خم میشوم و به پای تو سر تعظیم فرود میآورم، حتی اگر این کارم در دل عمیق مشکلات و نابودی باشد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، کوزهای بیاور و پر کن که این روزگار، روزی است که حتی کوزه از خاک ما ساخته میشود.
هوش مصنوعی: میترسم که حسرت و درد دل ابن حسام بتواند آثار روح و قلب خالص ما را تحت تأثیر قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بسیار گرم پیش منه در هلاک ما
اندیشه کن ز حال دل دردناک ما
زهر ندامتیست که بردیم زیر خاک
این سبزهای که سر زده از روی خاک ما
مغرور حسن خود مشو و قصد ما مکن
[...]
دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما
آئینهٔ خدای نما جان پاک ما
تاامر و خلق جمله شود دوست دست صنع
کشته است تخم مهر گیاهی بخاک ما
درما فکنده دانهٔ از مهر خویشتن
[...]
بیجا نبود سعی فلک در هلاک ما
خورشید گرده میکند از خاک پاک ما
ای تیغ یار، حسرتِ عاشق به خون تپید
دامان تست و دست امید هلاک ما
در انتظار شور قیامت نشستهایم
[...]
افتاده زندگی به کمین هلاکِ ما
چندان که وارسی، به سرِ ماست خاک ما
ذوق گداز دل چقدر زور داشته است
انگور را ز ریشه برآورد تاک ما
بردیم تا سپهرْ غبارِ جنون چو صبح
[...]
چون خاک میشود به رهت جان پاک ما
بگذار نخوت از سر و بگذر به خاک ما
یا رب که دامن تو نگیرد به روز حشر
خونی که ریختی ز دل چاک چاک ما
دردا که هیچ در دل سختت اثر نکرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.