گنجور

 
بلند اقبال

زاهدا کم کن بلنداقبال را تکفیر و رد

نام او راحرز کن چون قل هوالله احد

با گلی ومی اگر گوئی که ما دل بسته ایم

توچرا دل بسته ای بر کبر وتزویر وحسد

گر خدا جوئی کندکس چه به کعبه چه به دیر

نیست جز موئی تفاوت مر صنم را با صمد

چون تو را بینم که بر گردن بودتحت الحنک

یادم آید آیه فی جید حبل من مسد

ما ز معبود احدجوئیم توفیق وصفا

تو همی از خلق می خواهی شود ومستند

تومدد جوئی به کارخود ز علم نحووفقه

ما به علم عشق می جوییم از یزدان مدد

تو اسد گوئی که حیوانی چنین است وچنان

ما چه قدرت های یزدانی که بینیم از اسد

احوالی را دور کن از دیده تا بینی درست

کن جواهر سرمه ای در چشم اگر داری رمد

حد جامی چیستگو بامن زعلم ار آگهی

حد می گر میزنی بر باده خواران زن به حد

منکر قول بلنداقبال اگر گردد کسی

نام منکر گردد او را از حروف واز عدد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode