هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود
او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود
من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست
چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود
بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی
بر وفای یک شبش صد شب پشیمانی بود
چون مرا شادان ببیند جفت غمگینی شود
چون مرا غمگین ببیند یار شادانی بود
تا بود یاقوت رمانی مر او را کان در
جزع من پر در و پر یاقوت رمانی بود
جان برنج اندر ز درد دل گرفتاری بود
تن بدرد جان ز درد اندر گروکانی بود
تا نباشد پیش چشم من بخانه در مقیم
چشم من چون جشمه باشد خانه ام خانی بود
در دل من عشق او دائم با فزونی بود
در دل او مهر من دائم بنقصانی بود
سرو دیدستی که بارش ماه گردونی بود
ماه دیدستی که قدش سرو بستانی بود
هست چون روز زمستانی شب وصلش مرا
روز هجرانش چو شبهای زمستانی بود
تا زمستان اندر آمد شب چنان بالا گرفت
کانکه در وصلش بود شبهای هجرانی بود
کوهسار اکنون پر از کافور قیصوری بود
شاخسار اکنون پر از لؤلؤی عمانی بود
لاله زیر خاک تا یکچند متواری بود
خاک زیر برف تا یکچند پنهانی بود
باد چون سوهان شده است و آب چون سندان شده است
باد سوهانی بود چون آب سندانی بود
گوسفند و هیزم و گندم همی باید مرا
ور می روشن بود میری و سلطانی بود
گرچه این دشوار یابد هرکسی بوالیسر اگر
دست بگشاید ببخشش بس بآسانی بود
آفتاب مهتران دهر استاد خطیر
آن که دشمن در همی زو جفت پژمانی بود
اوست بی همتا و هرگز خلق بی همتا بود
اوست بی ثانی و هرگز خلق بی ثانی بود
گنج و ملک شاعران و زائران آباد از اوست
کرچه گنج و ملک دشمن زو بویرانی بود
او همه دانست و داند هرچه خواهد بود و هست
اینچنین باشد کسی کش فر یزدانی بود
او بدان نیکی که دادش کرد کار ارزانی است
نیکی آنکس را دهد یزدان که ارزانی کند
فیلسوفان جهان عاجز شدند از شعر او
شعر بردن نزد او ما را ز نادانی بود
شعر او پیش آورم با شعر استاد عرب
پیش از آن کو را بطبع اندر سخندانی بود
شعر او طبعی است و آن او همه طمعی بود
شعر او نامی است و آن او همه نانی بود
تا نگوید کس مرا کان نیکتر باشد از این
کو خراسان دیده باشد یا خراسانی بود
تا بماند قصه نوح و سلیمان در جهان
عمر او نوحی بود نامش سلیمانی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عواطف انسانی و تضادهای عاشقانه میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات و نمادهای مختلف، عشق و هجران را به تصویر میکشد. او به رابطه میان شادی و غم، وفا و جفا اشاره میکند و تأثیرات عشق را بر دل و جان انسان بررسی میکند. به عبارتی دیگر، اثر بر رابطهها و احساسات در عشق و جدایی، نمادهای طبیعی مانند شب و روز، زمستان و بهار، و اشیاء قیمتی و طبیعی استفاده شده است. در نهایت، شاعر به عظمت یک فرد برتر اشاره میکند که به نوعی الهامبخش و منشا نیکی و دانایی است. این شعر بهطور کلی در وصف پیچیدگیهای عشق و آرزو و همچنین ویژگیهای خاص یک انسان بیهمتا شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که تمایلش به سمت چیزهای ساده و ارزان باشد، در واقع به نوعی برنج و ذلت را نیز ارزان به دست میآورد.
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه یارم را ارزان به دست آوردهام، خود را خوار میبینم، زیرا هر چیز که ارزان بهدست آید، نشان از کمارزشی آن دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی صد شب به ظلم و ناراحتی بگذرد، انجام یک شب وفا و صداقت نمیتواند او را به پشیمانی وادارد. اما در مقابل، یک شب وفاداری نسبت به یک نفر میتواند او را به شدت پشیمان کند.
هوش مصنوعی: هرگاه که من خوشحال باشم، دوست افسرده میشود و وقتی که من ناراحت باشم، او خوشحال میشود.
هوش مصنوعی: هر زمان که یاقوت درخشان و زیبا وجود دارد، من نیز در سختیها و مشکلات زندگی، به عشق و محبت او ادامه میدهم؛ زیرا عشق او همچون یاقوتی است که در دل من درخشش دارد.
هوش مصنوعی: روح و جان انسان به خاطر درد و رنجی که دارد، در ذهنش مشغول است، در حالی که جسم او زخمها و آلامی را تحمل میکند که از درون او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در برابر چشمانم نباشی، خانهام برای من در چشمهایم مانند چشمهای خواهد بود که همیشه جاری است و بدون تو ارزش خاصی ندارد.
هوش مصنوعی: در قلب من عشق او همیشه در حال افزایش بود، اما در دل او محبت من همیشه در حال کاهش بود.
هوش مصنوعی: آیا درخت سرو را دیدهای که مانند ماه در آسمان میدرخشد؟ و آیا ماه را دیدهای که قامتش به زیبایی درخت سرو باشد؟
هوش مصنوعی: روز وصال او مانند روزهای سرد و تاریک زمستان است، اما روز جداییام همچون شبهای سرد و سخت زمستان میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی زمستان فرا میرسد، شب آنقدر بلند میشود که گویی مانند شبهای دوری که در آغوش معشوق به سر میبردیم، طولانی و سخت است.
هوش مصنوعی: کوهسار اکنون پر از کافور قیصوری بود و شاخههای درختان اکنون پر از لؤلؤی عمانی شده بودند.
هوش مصنوعی: گل لاله مدتی در زیر خاک پنهان بود و خاک نیز مدت زمانی زیر برف مخفی مانده بود.
هوش مصنوعی: باد به لطافت و نرمی سوهان تبدیل شده و آب به استحکام و سنگینی سندان. در واقع، اثر و تاثیر باد مشابه با سوهان و آب مشابه با سندان است.
هوش مصنوعی: من به چیزهایی مانند گوسفند، هیزم و گندم نیاز دارم تا زندگیام را به خوبی سپری کنم، زیرا به جز اینها، مهمتر از همه، داشتن روشنایی و حیات واقعی است.
هوش مصنوعی: با اینکه ممکن است این کار برای هر کسی سخت به نظر برسد، اما اگر کسی دست به کار شود و گشادهدست باشد، میتواند به راحتی به دیگران بخشش کند.
هوش مصنوعی: خورشید بزرگ فرمانروایان زمان، کسی است که در برابر دشمنان خود را قدرتمند و شکست ناپذیر نشان میدهد.
هوش مصنوعی: او یگانه است و هیچکس دیگری همانند او نیست، او بینظیر است و هیچکس دیگری بینظیر نیست.
هوش مصنوعی: ثروت و سرزمین شاعران و زائران از اوست، هرچند که ثروت و سرزمین دشمنانش ویران است.
هوش مصنوعی: او همه چیز را میداند و از آنچه در گذشته، حال و آینده اتفاق میافتد آگاه است. فقط کسی که از ذات و قدرت خداوند برخوردار باشد، میتواند چنین دانشی داشته باشد.
هوش مصنوعی: آن کس که به دیگران نیکی میکند، در واقع کارش بیارزش است؛ زیرا نیکی واقعی به کسی داده میشود که خود را فدای دیگران کند و در خدمت دیگران باشد.
هوش مصنوعی: فیلسوفان در فهم شعر او ناتوان شدهاند و بر ماست که به او روی آوریم، چون نادانی ما باعث این امر شده است.
هوش مصنوعی: شعر او را با شعر استاد عرب مقایسه میکنم، پیش از آنکه کسی به لطافت و زیبایی کلام او توجه کند.
هوش مصنوعی: شعر او ناشی از استعداد و ذوق طبیعیاش است، در حالی که آن فرد فقط به دنبال منافع مادی بود. شعر او به شهرت رسیده و آن شخص تنها در پی تأمین معاش بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هیچکس دربارهی من صحبت نکند، بهتر است که من بگویم کسی که خراسان را دیده یا اهل خراسان است، از من نیکوتر است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زندگی و داستانهای بزرگانی مانند نوح و سلیمان باید در دنیا باقی بماند، چرا که عمر او به مانند نوح بود و نامش درخشان و با عظمت همچون سلیمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شرم بردار از میان و جام می بر دست گیر
بند بگشا از میان و لب ز خندیدن مبند
خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش
کایزد از بهر تو این شاهی و شادی آفرید
ملک گیتی دولت عالی تورا دادست و بس
[...]
از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد
آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد
هر که را نور تجلّی بر دلش آید پدید
بس عجب نه گر چو موسی که برو ریحان شود
عیش من تلخ است بی تو ور بخواهد یک زمان
دو لب شیرین تو تلخ مرا شیرین کنند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.