تا رز آرد غوره وآن غوره تا انگورگردد
چشم ها باید به راه انتظارش کورگردد
خودگرفتم غوره شد انگور ناگردیده صهبا
ترسم از این کو خوراک مور یا زنبور گردد
خودگرفتم رفت آن انگور در خم تا شود می
باز ترسم کو نگردد تلخ وناگه شور گردد
خود گرفتم باده گردد تلخ وشیرین نشئه گردد
لعل گون گردد به بو چون عنبر وکافور گردد
کوامید اینکه گردد اونصیب ما به عالم
ور شود شاید نه با مه طلعتی چون حور گردد
ساقی امشب کوبه ما روزی است خم را ساز ساغر
تا سبورا پر کنی از خم زمانی دور گردد
ده بلنداقبال را می هی دمادم هی پیاپی
تا ز دل ظلمت برد وز پای تا سر نور گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.