قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، سیاق این آیت تشریف و تخصیص عمر خطاب است که.... بعهد اسلام در آمد. مصطفی ص او را در کنار گرفت و گفت: الحمد للَّه الذی هداک الی الاسلام یا عمر، پس دست وی گرفت و او را پیش یاران برد و گفت: بشروا فهذا عمر قد جاءکم مسلما، ای یاران من، بشارت پذیرید که عمر باسلام در آمد. حمزه برخاست و او را در کنار گرفت، و یاران همه شاد گشتند و بشاشت نمودند و گفتند: الحمد للَّه الذی هداک الی الاسلام یا عمر.
پس عمر گفت: یا رسول اللَّه کم عددنا، چند بر آید عدد مسلمانان. رسول خدا گفت: تسعة و ثلاثون، و بک اتم اللَّه الاربعین. چهل، کم یک کس بودیم و اکنون که تو آمدی، عقد چهل تمام شد. عمر گفت: یا رسول اللَّه چرا این کار پنهان داریم و چرا این علم اسلام آشکارا بدر نیاریم؟ أ فیعبد اللات و العزی علانیة علی رؤس الخلائق و یعبد اللَّه جلّ جلاله سرّا کلّا و الّذی بعثک بالحقّ لا یعبد اللَّه سرّا بعد الیوم.
عمر دامن عصمت مصطفی گرفت و او را بیرون آورد و آن قوم که با مصطفی بودند از صدّیقان همه بیرون آمدند و دو صف بر کشیدند. یک صف عمر در پیش ایستاد و یک صف حمزه، همی آمدند تا به مسجد حرام، و کافران و مشرکان منتظر که هم اکنون عمر سر محمد میآرد و از اسلام وی همه بیخبر بودند. عمر چون روی کافران دید، تکبیر گفت که رعب آن در دلهای کافران افتاد و روی عقلهاشان سیاه گشت، آن گه گفت:
مالی اریکم کلّکم قیاما
الکهل و الشّبان و الغلاما
قد بعث اللَّه لکم اماما
محمدا قد شرع الاسلاما
و اظهر الایمان و استقاما
فالیوم حقّا نکسر الاصناما
نذبّ عنه الخال و الاعماما کفّار قریش آن روز چون عمر را بدیدند دل از دولت خویش برگرفتند و آن روز بدیدن عمر غمناکتر از آن شدند که آن روز که رسول خدا وحی آشکارا کرده بود...
ای جوانمرد، گوهر وصال او نه چیزی است که بدست هر دون همّتی افتد، درّیست که در صندوق صدق صدّیقان بدست آید، عبهری است که از حدائق حقایق عاشقان پیدا شود. غوّاصان این گوهر هر یکی علی الانفراد، خورشید ارادت و مستقرّ عهد دولت و مقبول حضرت الهیّت آمدند، صفت ایشان اینست که رب العزّة گفت در آخر سورة: آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا. حکم ایشان اینست که أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ، خلقت ایشان اینست که أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا، ثواب ایشان اینست لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ، و رزق کریم آنست که خورشید وصال از مشرق تافت، تابان شود، همه آرزوها نقد شود و زیادت بیکران شود، قصّه آب و گل نهان شود و دوست ازلی عیان شود، دیده و دل هر دو بدوست نگران شود.
هر که را نور تجلّی بر دلش آید پدید
بس عجب نه گر چو موسی که برو ریحان شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن اشاره به ورود عمر بن خطاب به اسلام دارد و تاثیر آن بر جامعه مسلمانان اولیه دارد. زمانی که عمر به پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، پیوست، ایشان او را در کنار گرفتند و این خبر به دیگر مسلمانان اعلام شد، که موجب شادمانی و استقبال آنان گردید. عمر با شجاعت از پیامبر خواست که چرا باید ایمان خود را پنهان کنند در حالی که دشمنان خدا علناً بتهای خود را میپرستند. او سپس به سمت کافران رفت و با صدای بلند از اسلام دفاع کرد و با اینکه کافران از ورود او به دین اسلام نگران بودند، روحیه مسلمانان تقویت شد. متن به فضایل و مقام کسانی که به اسلام ایمان آوردهاند اشاره کرده و بر اجر و ثواب آنها تأکید میکند. در نهایت، به اهمیت عشق و ارادت به خداوند اشاره میشود و بیان میشود که آگاهی و حقیقت به کسانی که در جستجوی نور و حقایق هستند، داده میشود.
هوش مصنوعی: این آیه به پیامبر اشاره میکند که خداوند و کسانی که به او ایمان آوردهاند، او را کافی هستند. این آیه به ورود عمر به اسلام اشاره دارد. پیامبر اکرم، او را در کنار خود گرفت و به او تبریک گفت که به اسلام هدایت شده است. سپس دست او را گرفت و به دیگر یارانش معرفی کرد و به آنها بشارت داد که عمر مسلمان شده است. همگی از این خبر خوشحال شدند و برای هدایت عمر شکرگزاری کردند.
هوش مصنوعی: عمر به پیامبر گفت: ای رسول خدا، تعداد ما چند نفر است؟ پیامبر پاسخ داد: سی و نه نفر هستیم و با تو تعداد چهل نفر کامل میشود. عمر گفت: ای رسول خدا، چرا ما باید این کار را پنهانی انجام دهیم و چرا نباید اسلام را علنی کنیم؟ آیا باید بتهای لات و عزّی به طور آشکار پرستش شوند، اما ما خداوند عظیم را به صورت مخفی عبادت کنیم؟ به خدا قسم، از امروز به بعد خداوند به صورت مخفی عبادت نخواهد شد.
هوش مصنوعی: عمر، دامن عصمت پیامبر را گرفت و او را بیرون آورد. گروهی که با پیامبر بودند، همگی از صدّیقها بیرون آمدند و دو دسته به وجود آوردند. یک دسته عمر در جلو ایستاد و دسته دیگر حمزه بود. آنها به سمت مسجد الحرام حرکت کردند و کافران و مشرکان در انتظار بودند که عمر به زودی محمد را به همراه میآورد، در حالی که از اسلام او بیخبر بودند. زمانی که عمر چهره کافران را دید، تکبیر گفت که ترسی در دلهای کافران افتاد و عقلهایشان به خوف افتاد. سپس او گفت:
هوش مصنوعی: همه شما، چه پیران و چه جوانان، ملزم به مسئولیت و ایستادگی هستید.
هوش مصنوعی: خداوند برای شما پیشوایی به نام محمد فرستاده است که دین اسلام را پایهگذاری کرده است.
هوش مصنوعی: ایمان را آشکار کرده و در راستای آن ثابت قدم باش، امروز به حق، بتها را شکستهایم.
هوش مصنوعی: خدایان قریش در آن روز که عمر را دیدند، از قدرت و سلطنت خود ناامید شدند و آن روز برای آنها از روزی که پیامبر خدا وحی را بهطور علنی اعلام کرده بود، غمانگیزتر شد.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد، رسیدن به عشق او کار هر کسی نیست. این عشق مانند جواهری است که تنها در دلهای پاک و راستین به دست میآید و در باغهای حقیقی عاشقان نمایان میشود. آن کسانی که این گوهر را مییابند، هر یک به تنهایی با ارادت و عهدی استوار به پیشگاه الهی نزدیک میشوند. ویژگی آنها این است که خداوند در آخر سوره فرموده است: "ایمان آوردند، هجرت کردند و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کردند و آنهایی که پناه دادند و یاری کردند." جایگاه آنها این است که برخی از آنها ولیّ یکدیگرند و در حقیقت مؤمنان راستیناند. پاداش آنها آمرزش و روزی گرانبهاتر است و آن روزی گرانبها همان نوری است که از عشق به وجود میآید و همه آرزوها را به حقیقت تبدیل میکند و آنگاه دوست ابدی خود را در آغوش میگیرند و دل و دیده هر دو به تماشای او مشغول میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که نور ظهور بر دلش تابیده شود، شگفتی ندارد اگر مثل موسی، درختان به خاطر او سبز و سرشار بشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.