گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

به مطلب می‌رساند وحشت از آفاق ورزبدن

که دارد چیدن دامن درین گلزار گلچیدن

به غفلت نقد هستی صرف سودای خطا کردم

به رنگ سایه‌ام سر تا قدم فرسوده لغزیدن

ز دست خودنمایی می‌کشم چندین پریشانی

چو بوی گل ز گلزارم جدا افکند بالیدن

سیه‌بختم دگر از حاصل غفلت چه می‌پرسی

به‌رنگ سایه روز روشنم شب کرد خوابیدن

چنانم ناتوان در حسرت شوق گرفتاری

که نتوانم به ‌گرد خاطر صیاد گردیدن

به مردن نیز حسرت صورخیز است از غبار من

نفس دزدیده‌ام اما ندارم ناله دزدیدن

مقابل کرده‌ام با نقش پایی جبههٔ خود را

درین آیینه شاید روی جمعیت توان دیدن

شکست خاطر نازک مزاجان چاره نپذیرد

که موی کاسهٔ چینی بود مشکل تراشیدن

چه دانی رمز دریا گر نداری گوش گردابی

که‌ کار خار و خس نبود زبان موج فهمیدن

اگر از معنی آگاهی بساز ای دل به حیرانی

که از آیینه‌ها دشوار باشد چشم پوشیدن

ادب پروردهٔ تسلیم دیرستان انصافم

دل آتشخانه‌ای دارد که می‌باید پرستیدن

مرا بیدل خوش آمد در طریق خاکساریها

چو تخم آبله در زیر پای خلق بالیدن

 
 
 
همام تبریزی

ملامت می‌کند دشمن مرا در عشق ورزیدن

به چشم عاشقان باید جمال شاهدان دیدن

نگردانند بدگویان مرا دور از نکورویان

به آواز سگان نتوان ز کوی دوست گردیدن

میان خلق می‌باید که عاشق راز نگشاید

[...]

امیرخسرو دهلوی

ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه دیدن

چه سود از دیدن بستان، چه نتوان میوه ای چیدن؟

اگر دزدیدن جان می نخواهی، چیست از شوخی

به هنگام خرامش خویش را صد جای دزدیدن؟

دلی کو عاشق شمعی بود سوزد چو پروانه

[...]

کمال خجندی

نخواهم بیش از این از خلق راز خویش پوشیدن

نمی آید ز من کاری بغیر از باده نوشیدن

اگرچه دیدن خوبان همه عین بلا باشد

به هر صورت که می بینیم دیدن به ز نادیدن

دل و دین را ز درویشی ببخشیدم به درویشی

[...]

صائب تبریزی

میسر نیست بی ابر تنک خورشید را دیدن

ازان رخسار در ایام خط گل می توان چیدن

گشودم بی تأمل دیده بر دنیا، ندانستم

که دیدن های رسمی دارد از دنبال وادیدن

جواهر سرمه بینش بود ارباب دولت را

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

در دل میگشاید، چشم از اغیار پوشیدن

کلید قفل دل باشد، نگه بر خویش دزدیدن

برای آفتاب حشر، از بیم تهیدستی

تواند سایه بید تو شد بر خویش لرزیدن

بجنگ خویشتن برخیز، تا با دوست بنشینی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه