گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

انتقاد از انجمن همت: باز بر شاخسار حیله و فن - انجمن کرده‌اند زاغ و زعن

ترانه ملی: دوشینه ز رنج دهر بدخواه - رفتم سوی بوستان نهانی

منقبت: باز در جلوه گری شد صنمی جلوه گری - دلبری پرده‌نشین شاهدکی پرده دری

انتقاد از دولت: یاران روش دگر گرفتند - وز ما دل و دیده برگرفتند

انتقاد از اوضاع خراسان: اندرین شهر پدید آمده مادامی چند - بسته بر پای دل خسته ما، دامی چند

ناصر الملک: نایب شه چون زگیتی رخت بست - ناصرالملک آمد و جایش نشست

توپ روس: اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است - ماه ربیع نیست که ماه محرم است

شب قدر: ای شب قدر و ای خزانه اجر - و سلام علیک حتی‌الفجر

مجلس سوم: در مجلس به فرخی وا شد - آنچه گم گشته بود پیدا شد

خویش را احیا کنید: ای سفیهان بهر خود هم اندکی غوغا کنید - حال خود را دیده‌، واغوثا و واویلا کنید

شب زمستان: شب شد و باد خنک از جانب شمران وزید - ابر، فرش برف‌ریزه بر سر یخ گسترید

در رثاء جمیل صدقی‌الذهاوی: دجله بغداد بر مرگ ذهاوی خون گریست - نی خطا گفتم که شرق از نیل تا سیحون گریست

نکیر و منکر: چون فروبردند نعشم را به گور - خاک افشاندند و زان گشتند دور