خمریه: انگور شد آبستن هان ای بچه حور - برخیز و به گهواره فکن بچه انگور
شکوه: زال زمستان گریخت از دم بهمن - آمد اسفند مه به فر تهمتن
در مدح امیرمؤمنان (ع): ای نگار روحانی، خیز و پرده بالا زن - در سوادق لاهوت کوس لا و الا زن
پند سعدی: پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود - که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
فتح تهران: مژده که آمد برون خاطر ما ز انتظار - مژده فتحالفتوح داد به ما کردگار
کار ما بالا گرفت!: شاه نو بر تختگه ماوا گرفت - بار دیگر حق به مرکز جا گرفت
تهنیت فتح آذربایجان: فلق لیلالفراق، وریح وصل تفوح - وصاح دیکالصباح، فقم لاجلالصبوح
امان از من و تو: هیچ دانی که چه کردیم به مادر من و تو - یا چه کردیم بهم، جان برادر من و تو
در منقبت حضرت حجة (ع): مژده که روی خدا ز پرده برآمد - آیت داور به خلق جلوه گر آمد
حسین (ع): شب است و بساط عیش، به خوبی مرتب است - شبی را که جان در او، به رقص آید امشب است
بلدی: چار ماه است که مهمل شده کار بلدی - آخر این قوم ندادند قرار بلدی
وطن در خطر است: مهرگان آمد و دشت و دمن اندر خاطر است - مرغکان نوحه برآرید چمن درخطر است
ایران مال شماست: هان ای ایرانیان! ایران اندر بلاست - مملکت داریوش دستخوش نیکلاست
اعلان جنگ: مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم - داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم
مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت): جمهوری -ایران چو بود عزت احرار - سردار سپه مایه -حیثیت احرار
جمهوری نامه: چه ذلتها کشید این ملت زار - دریغ از راه دور و رنج بسیار *(منتسب به چند نفر)
کهنه شش هزار ساله: ای گلبن زرد نیم مرده - وی باغچه خزان رسیده
تا کی و تا چند؟: ای وطنخواهانسرگشته وحیرانتاچند؟ - بدگمان و دو دل و سر به گریبان تا چند
ای سعادت: انسان: - ای مایه عزت ای سعادت!
مولودیه: امروز خدایگان عالم - بر فرق نهاد تاج لولاک
سعدی: سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ - یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست؟
تضمین قطعه سعدی: شبی در محفلی با آه و سوزی - شنیدستم که مرد پارهدوزی