گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آذر بیگدلی

مرا بکشتی و، بازم دل از تو خرسند است؛

مگر تحمل یاران ز یار تا چند است؟!

بروز مرگ، شنیدم که پیر کنعان گفت

که دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است

نیم ز لطف تو نومید، اگر خطائی رفت؛

گنه ز بنده و، بخشایش از خداوند است!

ز آسمان نکنم شکوه، گر ز کین کشدم؛

چرا که دشمنی او بدوست مانند است!

گر از تو روز وفاتم نوید وصل نیافت

بمرگم این همه غیر از چه آرزومند است؟!

ز درد بلبلی افغان که آشیان دارد

بگلشنی که گلشن را بخار پیوند است!

اثر بناله ی آذر بجز گرفتاری

مجو، که بلبل از آواز خویش در بند است