گنجور

 
آذر بیگدلی

از بس دل امشبم ز تو نامهربان پر است

از گریه می‌کنم تهی و همچنان پر است

رحمی به دامن تهی‌ام کن، خدای را؛

اکنون که دامنت ز گل ای باغبان پر است!

ای صیدکش، تهی شد اگر یک قفس تو را؛

از صید غم مخور، که هزار آشیان پر است

خالی‌ست کیسه‌ات چو ز نقد وفا، چه سود

ما را گر از متاع محبت دکان پر است؟!

از رشک غیر، کشتن آذر چه لازم است؟!

گر بدگمان از او شده‌ای، امتحان پر است

 
 
 
گلها برای اندروید
صائب تبریزی

بیم و امید در دل اهل جهان پر است

هر جا که رنگ و بوست بهار و خزان پر است

دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت

ما را همان ز شکوه روزی دهان پر است

از چشم کور، قطره اشکی است بی‌شمار

[...]

هاتف اصفهانی

چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است

مینای ما تهی است دل ما از آن پر است

ای عندلیب باغ محبت گل وفا

کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است

خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه