نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر
نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
آورد و همی خواهد بستن بشجر بر
بر گوهر او ابر مگر عاشق گشتست
کز دیده همی قطره چکاند بگهر بر
گوئی مگر از چشمۀ خضرست چو بینی
آبی که بود مانده شبانه بخضر بر
از لاله چو بیجاده ست آهو به بیابان
نخجیر چو پیروزه ز سبزه بکمر بر
با یار یکی سوی شمرشو چو وزد باد
بشمر شکن زلف بتانرا بشمر بر
گر خاک همی خندد زیر قدم ابر
چون ابر همی زار بگرید بزبر بر
پر صورت و نقش است همه روی زمین پاک
فتنه است مگر ابر برین نقش و صور بر
فتنه است بلی ابر برین صورت و این نقش
چون من به ثنا گفتن آن فخر بشر بر
شاه همه شاهان و سپهدار خراسان
کز عدل پدید آرد بر هر دو عمر بر
آن نام بلندش رقم است از بر نصرت
وز کنیت او داغ نهاده بظفر بر
بر وعدۀ هر کس مگر افسوس کند بس
و افسوس کند وعدۀ خسرو بمگر بر
هر روز رسد نامش هر جا که رسد روز
چون مهر سما هست همیشه بسفر بر
دارد خبر او همه کس چونش ببیند
بسیار عیانش بفزاید بخبر بر
اخبار گذشته چه کنی ؟ سیرت او بین
چون هست عیان تکیه چه باید بسیر بر
عزمش چو قضا گشت و حذر عزم مخالف
هر جا که قضا باشد خندد بحذر بر
حقا که شکر زهر شود تلخ و گزایان
گر نام خلافش بگذاری بشکر بر
چونانکه حجر جوهر یاقوت نماید
گر عهد وفاقش بنویسی بحجر بر
دیدنش مر آنرا که بداندیش و حسودست
تیغیست که زخمش نبود جز بجگر بر
گردد سقر از خدمت او روضۀ رضوان
گر واصف خلقش فکند دم بسقر بر
آن مسکن او بنگه فضل است که آنجا
هرگز فضلا را ننشانند بدر بر
هرگه که کمر بندد توفیق بیاید
بسیار دهد بوسه بر آن بند کمر بر
از هر چه بفرماید نسخت بستاند
عرضه کند آنگه بقضا و بقدر بر
از رنج کسی گنج نجسته است و نجوید
وز گنج هزینه نکند جز بهنر بر
ترکیب امارت را از رای وز رسمش
نورست بچشم اندر و تاجست بسر بر
آنجا که بماند بصر از دیدن خسرو
شاید که نهی فضل عمی را ببصر بر
ز آنسان نرود آب ز بالا سوی پستی
چونانکه رود نظم مدیحش بفکر بر
هرگز ضرر دهر مر او را نگزاید
گر حرز کند مدحش و خواند بضرر بر
زوّار بوفد و نفر آیند بنزدش
کو زرّ ببارد بسر وفد و نفر بر
جز بر تن او ره نبرد فخر و بزرگی
زانک او نرود جز بره عدل و نظر بر
هر جا که رود دشمن او صرف زمانه
آن راه گرفته است و نشسته بگذر بر
بیرون رود از عالم جهل ار ز علومش
یک لفظ ببخشند ببلدان و کور بر
فرزند چو تو باید تا هرچه زبانست
دارد به ثنای پدر و ذکر پدر بر
تا سال عجم را همه بر شمس رود حکم
چونانکه رود سال عرب را بقمر بر
تا بر زبرین طبع مدار است فلک را
و ارامگه مار مدارش به مدر بر
جاوید بماناد خداوند باقبال
بدخواه و بداندیش بنقصان و غرر بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره نوروز و زیباییهای آن است. نوروز به عنوان نشانهای از شروع و تازگی، شادی و زیبایی را به ارمغان میآورد. در این روز، زمین با رویش گلها و زنده شدن طبیعت شکوفا میشود. شاعر در ستایش شاهی سخن میگوید که با عدل و انصاف خود، میتواند زندگی مردم را بهبود بخشد. او همچنین به اهمیت علم و دانش اشاره میکند و اینکه افرادی که از علم و فضیلت برخوردارند، در جامعه ماندگار خواهند بود. در نهایت، شاعر خواهان برقراری عدالت و دوستی میان مردم است تا نوروز همچنان به شادی و امید در زندگیها جاری باشد.
هوش مصنوعی: نوروز آمد و جشن آن به خوبی برگزار شد و همه به یکدیگر تبریک گفتند و شادی کردند.
هوش مصنوعی: نوروز، روزی است که به شکوفایی و پرورش جهان کمک کرده و زارعان با تلاش خود زمین را به بارور میسازند. دنیا را این کشاورزان جوانهدار کرده و برکت را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: زیور زیبا و شاهانهای که خورشید آن را میسازد، به دنبال این است که بر درختان نیز بستر شود.
هوش مصنوعی: ابر بر روی آن گوهر (مروارید) شگفتی میافزاید، گویی عشقی در او جریان دارد که از چشمها اکنون اشکی همچون قطره بر روی آن میچکد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آبی که مشاهده میکنی، همانند آبی است که از چشمه دانش و حیات، یعنی چشمه خضر، نشأت گرفته است و به همین دلیل شباهت زیادی به آن دارد.
هوش مصنوعی: از لاله که در دشت میروید، آهو به سوی بیابان، مانند پیراهنی سبز بر کمرش، میدود.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم میوزد، با یارت به سمت شانهاش برو و مثل زلفهای زیبای معشوق، آن لحظات خوش را طعم کن و شمارش کن.
هوش مصنوعی: اگر زمین زیر پاهای ابر میخندد، چون ابر نیز بر روی زمین اشک میریزد.
هوش مصنوعی: تمامی چهرهها و شکلها بر روی زمین زیبا و بیآلایش هستند، به جز فتنهای که ممکن است بر این ظواهر بیافتد، همانند ابر که بر روی نقوش و چهرهها سایه میافکند.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به زیبایی و جاذبههای ظاهری میپردازد و اشاره دارد به اینکه به رغم جذابیتها و زرق و برقهای دنیا، وجود انسانها و ویژگیهای درونیشان مهمتر است. در واقع، زیباییهای ظاهری ممکن است فریبنده باشند، اما آنچه واقعاً ارزشمند است، صفات نیک و فضایل انسانی است.
هوش مصنوعی: شاهی که بالاتر از همه شاهان است و فرمانده خراسان، به خاطر عدل و انصافش، باعث میشود که بر دو زندگی حاکم شود.
هوش مصنوعی: نام بلند او نشانهای از پیروزی و نصرت است و این نام به عنوان علامتی از موفقیت در دلها ثبت شده است.
هوش مصنوعی: هر کس بر وعدههای خود باید افسوس بخورد، اما افسوس برای وعدههای خسرو استثنایی است.
هوش مصنوعی: هر روز که میگذرد، نام او در هر جایی که برود منتشر میشود. روز او مانند خورشید است که همیشه در سفر است و نورش در همه جا میتابد.
هوش مصنوعی: خبر او به قدری واضح و آشکار است که هر کس او را ببیند، بیشتر در مورد او آگاه میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که نیازی به نگرانی دربارهی اخبار و وقایع گذشته نیست، زیرا ویژگیهای شخصیتی او به وضوح مشخص است و بر این اساس میتوان قضاوت کرد. بنابراین، تکیه بر گذشته چندان لازم نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که اراده او مانند سرنوشت قوی و محکم شد، هر جا که سرنوشت حکم کند، او با احتیاط و احتیاط از هرگونه تهدید میخندد و بر آن فائق میآید.
هوش مصنوعی: واقعاً گاهی اوقات چیزی که ظاهراً شیرین و خوشایند به نظر میرسد، میتواند در باطن تلخ و ناگوار شود. اگر نامی از زشتیها ذکر شود، حتی آنچه که خوب و مطلوب است، نیز دستخوش تغییر و تلخی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر سنگی بتواند به زیبایی یاقوت درآید، این نشاندهنده آن است که اگر دو طرف رابطهای خوب و دوستی داشته باشند، حتی چیزهای معمولی هم میتوانند به ارزش و زیبایی دست یابند.
هوش مصنوعی: دیدن کسی که در دلش بدی و حسادت دارد، مانند دیدن تیغی است که فقط میتواند به دل انسان آسیب برساند و زخمهایش دردناک است.
هوش مصنوعی: به سبب خدمت او، جهنم مانند بهشت میشود؛ چرا که اگر توصیفکنندهاش به دوزخ اشاره کند، آنجا هم میتواند خوب باشد.
هوش مصنوعی: محل زندگی او به اندازهای با فضیلت است که هیچ فرد با فضیلت دیگری را در آنجا نمیتوانند تحمل کنند.
هوش مصنوعی: هر بار که توفیق به انسان روی میآورد، او را به شدت مورد توجه قرار میدهد و به نشانه احترام و محبت، در برابر آن توفیق باید به هوش و شکرگزاری برخواست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که او بگوید، باید اول گرفته شود و سپس به عنوان تقدیر و سرنوشت ارائه شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس به گنج و ثروتی دست پیدا نکرده مگر اینکه از رنج و زحمت خود گذشته باشد و همچنین کسی که برای به دست آوردن گنج هزینه نمیکند، تنها به بهترین ها دست مییابد.
هوش مصنوعی: عمارت و بناها را از اندیشه و قانونش بشناس که بر افرازهای آن نور و روشنایی است و تاج در بالای آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: در جایی که چشم نمیتواند جمال خسرو را ببیند، شاید حکمت و فضیلت عمیقتری را بتوان با بصیرت دریافت کرد.
هوش مصنوعی: از آن شخص، آب به سمت پایین نمیرود، همانگونه که نظم مدح او در فکر انسان نمیآید.
هوش مصنوعی: هرگز آسیبی به او نمیرسد، اگر شخصیتش را حفظ کند و خوب بودنش را در برابر بدیها به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: زائران و مهمانان نزد او میآیند تا او مانند زرّی که بر سر مهمانان نازل میشود، بر آنها نعمت و برکت نازل کند.
هوش مصنوعی: فخر و بزرگی به تن او راه نمییابد، زیرا او تنها بر اساس عدالت و نیکنگری اقدام میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که دشمن بهسوی هدفی حرکت کند، زمانه در آن مسیر پیش رفته و آن راه را نشانی از خود باقی گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر از دنیای جهل خارج شود و حتی یک کلمه از علمش را به دیگران بدهد، مثل این است که به افرادی که نمیبینند، نور ببخشد.
هوش مصنوعی: فرزندی مثل تو باید هر چه زبانی دارد، در ستایش و یاد پدر به کار گیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سال عجم با نور خورشید به پایان برسد، حکم و قضاوت باید مانند سال عرب باشد که بر اساس ماه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که صفات و خصوصیات انسان در این دنیا وجود دارد، به آرامش و سکون زندگی توجه کن و در یادگیری و پذیرش آن بکوش.
هوش مصنوعی: همیشه در پناه خداوند بمان، زیرا او به بداندیشان و بدخواهان فالو میکند و آنها را در کمبود و ناکامی میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سلسله مشک فکنده به قمر بر
خندیده لب پر شکر تو به شکر بر
چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان
چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر
تا تو کمری بستی باریک میان را
[...]
ای تازه تر از برک گل تازه به بر بر
پرورده تو را خازن فردوس به بَر بر
عناب شکر بار تو هرگه که بخندد
شاید که بخندند به عناب و شکر بر
در سیم حَجَر داری و بر ماه چلیپا
[...]
ای خنده زنان بوس تو بر تنگ شکر بر
وی طنز کنان نوش تو بر رنگ گهر بر
جان تو که باشد ز در خندهٔ او باش
کز خنده شیرینت بخندد به شکر بر
بر مردمک دیدهٔ عشاق زنی گام
[...]
ای تازه تر از ترب و سفاناج ببربر
پرورده ترا غوری و غرچه بذکر بر
بر نیم بروت تو هر آنکه که بخندم
یک شهر بخندند بر آن نیم دگر بر
در خرزه چون سنگ دو پاره زده ای چنگ
[...]
ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر
گویی که نزد مرگ تو را حلقه به در بر
بندیش از آن روز که دمهای شماری
تو میزنی و وهم زنت شوی دگر بر
خود را تو سپر کن به قبول همه احکام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.