گفتم از سلسله زلف تو دارم گلهای
زیر لب خندهزنان گفت چه بیحوصلهای
کاکل و زلف تو پیوست به هم سلسلهای
زد به بطلان تسلسل خط تو باطلهای
همرهان در سفر عشق بسی بگریزند
بازگشتند و نبردند به سر مرحلهای
نه گمانم ز کمند تو رهایی طلبد
وحشیای را که به پایش بنهی سلسلهای
عاشقی پیشه کن و دست بشو از همه کار
که ندیدم به جهان خوشتر از این مشعلهای
گفت گفتی که بود مشک ز چین فکر خطاست
از حبش آمده در روم کنون قافلهای
آتش عشق تو در شهر درافتاده مگر
زآتشین چهره برافروختهای مشعلهای
بوی روح آیدت از باده صافی ای خم
همچو مریم به مسیحا تو مگر حاملهای
دل آشفته چو آورد مدیحت به زبان
از لبان تو به جز بوسه نخواهد صلهای
سورهٔ حُسن به فرقان محبت خواندم
جز خم ابروی تو نیست برو بسملهای
مرکبم عشق بود مهر علی توشه ره
ما جز این زاد نداریم و جز این راحلهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جذابیت معشوق است. شاعر از زلف و زیبایی معشوق گله میکند و در عین حال به احساسات عمیق خود اشاره میکند. او به عشق و وابستگیاش به معشوق میپردازد و عشق را به عنوان مسیری خاص و پرهیجان توصیف میکند. شاعر تأکید میکند که هیچ چیز در دنیا به اندازه عشق و زیبایی معشوق لذتبخش نیست و همواره در جستجوی وصالی حقیقی است. او به عمق احساساتش و پیوندهای ناگسستنیای که با معشوق دارد، اشاره میکند و از ناتوانیاش در رهایی از این عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: گفتم از زلفهای تو ناراحتیای دارم، او با خندهای زیر لب جواب داد که چقدر بیحوصلگی!
هوش مصنوعی: مو و زلف تو به هم پیوستهاند و مانند رشتهای هستند که تسلسل ناپسند را به چالش میکشند و خطی که تو ترسیم کردهای، باطل میباشد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، دوستان زیادی از راه دوری گریزانند، اما پس از مدتی دوباره برمیگردند و هیچیک نتوانستهاند به مقصد نهایی برسند.
هوش مصنوعی: وحشیای که در دام تو گرفتار شده، هیچ امیدی به رهایی ندارد، حتی اگر بخواهد از بند تو بگریزد.
هوش مصنوعی: عشقبازی را پیشهات کن و از همه امور دیگر دست بکش، زیرا در جهان چیزی زیباتر از این شعلۀ عشق ندیدم.
هوش مصنوعی: گفتی که مشک از چین میآید، اما این فکر اشتباه است و در واقع از حبش آمده. حالا قافلهای در روم وجود دارد که نشان از این موضوع دارد.
هوش مصنوعی: آتش عشق تو در شهر افتاده، مگر این که چهرهی تند و داغ تو شعلهای روشن کند.
هوش مصنوعی: اگر خدایی بویی از شراب خالص به مشامت برسد، ای کاسهدار، آیا تو مانند مریم مقدس حامله نشدهای؟
هوش مصنوعی: وقتی دل بیتاب و پریشان است و تو به زبان میآوری از زیباییهایت، تنها چیزی که از لبهایت میخواهد، بوسهای بیش نیست.
هوش مصنوعی: من تنها ز زیباییها و محبت تو سخن میگویم، و جز همان خم ابرویت چیزی برای گفتن ندارم.
هوش مصنوعی: من سوار بر عشق هستم و محبت علی، تنها توشه و وسیله سفر ما همین است و غیر از این چیزی برای همراهی نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فاخته وقت سحرگاه کند مشغلهای
گویی از یارک بدمهرست او را گلهای
کرده پنداری گرد تلهای هرولهای
تا در افتاده به حلقش در مشکین تلهای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.