گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تا که بکام مدعی شد لب جانفزای تو

شب همه شب بلب رسد جان من از هوای تو

گر تو بغیر من بسی یار گرفته هر کسی

من همه خصم عالمی آمده ماسوای تو

غیر گریزد از جفا میطلبد زتو وفا

زین دو گزیده من بجان در دو جهان رضای تو

حاجی اگر ذبیحه ای کرد فدات در منا

من طلبم هزار جان تا که کنم فدای تو

طالب صبح سر کند با شب تیره لاجرم

وعده قیامت ار بود میطلبم بقای تو

گوش دلم بمطربان وقف سماع شد از آن

چون ززبان چنگ و نی میشنوم نوای تو

عشق گرفته دامنم گرچه فنا شود تنم

مانده بجای ای صنم عشق تو بالقای تو

مفتخرند قدسیان زآنکه شدند عرش سا

من زهمه گزیده ام خاک در سرای تو

توشه بزم وحدتی مشعله سوز کثرتی

حیدر احمد آیتی شاه بود گدای تو

دل شده گنج حکمتش دیده چراغ وحدتش

آشفته در میان جان داده بتا چو جای تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجیرالدین بیلقانی

داد دلم به دست غم طره دلربای تو

برد به عرض بوسه جان عارض جانفزای تو

گر دل و جان ز دست شد غم نخورم برای خود

زانکه چه جان چه خاک ره گر نبود برای تو؟

دل که بود که دم زند تا ندهد مراد تو؟

[...]

عطار

ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو

دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو

رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران

چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو

نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم

[...]

عراقی

ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو

سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو

مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو

دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو

در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان

[...]

مولانا

جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو

آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو

بوسه بده به روی خود راز بگو به گوش خود

هم تو ببین جمال خود هم تو بگو ثنای تو

نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ای به تو آرزویِ من بیش‌تر از جفایِ تو

سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو

دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است

جور همه جهانیان من بکشم برای تو

باقی‌ِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه