ای نوسفر که سوختم اندر هوای تو
ترسم که اشک فاش کند ماجرای تو
تو آفتاب روشن و چون ماه در روش
من سایه وش بسر دوم اندر قفای تو
پر شد زعکس تو دل و دیده چو آینه
ای غایب از نظر که نشنیدی بجای تو
با پاسبان بگو که زکویت نراندم
چون خو گرفته ام بسگان سرای تو
یوسف فروش نیستم ای مشتری برو
یعقوبم ای عزیز و شناسم بهای تو
ای کعبه سعی بادیه کردن چه حاجت است
در کوی میفروش چو دیدم صفای تو
ای نی زیار نوسفرم میدهی خبر
کامیخته است بانگ جرس با نوای تو
پروانه وش بسوز بشمع جمال دوست
گر صادق است مدعیا ادعای تو
آن سحر از کجاست که چشم تو داد راست
دست کلیم را بدم اژدهای تو
اغیار پای بند وفای تواند و بس
بس شاکرم بتا بوفای جفای تو
آشفته غیر عشق نداری تو کسوتی
یکتا بود چو سرو بعالم قبای تو
ای عشق خانه سوز من ای مظهر علی
من کافرم اگر بپرستم ورای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی محبوب خود میپردازد و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او از آتش عشقش صحبت میکند و نگرانیاش از افشای احساساتش از طریق اشکهایش را ابراز میکند. شاعر محبوبش را همانند خورشید و ماه توصیف میکند و خود را سایهای میداند که در پی اوست. او میگوید که دل و دیدهاش پر از تصویر محبوب است و با وجود فاصله، او را به خوبی میشناسد. شاعر در مورد حقیقت عشق و تبعیت از محبوبش میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها عشق واقعی در زندگیاش وجود دارد و او را فراتر از هر چیزی میپرستد.
هوش مصنوعی: ای تازهوارد به دنیای عشق، من در آرزوی تو جز خود را سوزاندهام. نگرانم که اشکهایم داستان عشق تو را برملا کند.
هوش مصنوعی: تو مانند آفتابی روشن هستی و مانند ماه در کنارم سایهای داری، که همیشه در پی تو هستم.
هوش مصنوعی: دل و چشمانم از یاد تو پر شده است، ولی تو از نظرم غایبی و صدای مرا نمیشنوی.
هوش مصنوعی: به نگهبان بگو که از عشق تو دور نشدم، زیرا که به زندگی در آشیانهات عادت کردهام.
هوش مصنوعی: من هیچگاه یوسف را نمیفروشم، ای مشتری عزیز! برو؛ من مانند یعقوب هستم و ارزش تو را میشناسم.
هوش مصنوعی: ای کعبه، چه نیازی به تلاش و زحمت در بیابان است وقتی که صفای تو را در کوی میفروش دیدم.
هوش مصنوعی: ای نی، تو با صدای خود خبر خوشی به من میدهی که مسافران راه به مقصد رسیدهاند. صدای جرس با نغمه تو به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر پروانهای با زیبایی معشوق بسوزد، پس باید صداقت در ادعای خود را ثابت کند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به قدرت و زیبایی چشمان معشوق اشاره میکند که بهگونهای جادویی و شگفتانگیز است. او به شکل نمادین میگوید که این زیبایی تا چه حد میتواند مؤثر باشد که حتی زیادی قدرت و تواناییهایی بیشتری به دیگران میبخشد. این چشمان میتوانند همچون عصای کلیم (موسی) عمل کنند و قدرتی بینظیر را رقم بزنند. بهطور کلی، این جمله به تجلی زیبایی و تأثیرگذاری آن بر زندگی انسانها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بیوفا بودن دیگران را میتوان تحمل کرد، اما من به خاطر وفای تو، حتی اگر به جفا هم باشد، سپاسگزارم.
هوش مصنوعی: غیر از عشق، هیچ چیز دیگری برای تو وجود ندارد. تو چنان خاص و منحصر به فردی هستی که مانند سرو درختی، پوشش زیبا و بینظیری به دنیا بخشیدهای.
هوش مصنوعی: ای عشق سوزان من، ای نماینده علی، اگر غیر از تو را بپرستم، بیایمانی و کافر هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو
کبکان شدند بسته به دام بلای تو
بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه
روشن کنند دیده به عز لقای تو
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
[...]
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.