شاهی طلبی خود بدر عشق گدا کن
چون شمع در این مرحله ترک سر و پا کن
دردی که بدرمانش درمانده فلاطون
از بوسه ساقی و لب جام دوا کن
بنمای هلال خم ابرو همه روی
زین جلوه تو خورشید و مه انگشت نما کن
بخرام بباغ ای گل و بر جا بنشان سرو
چون غنچه تبسم کن و گل جامه قبا کن
در عرصه محشر که شهیدان تو جمعند
بر جای دیت گوشه چشمی سوی ما کن
ای خازن جنت بعمل خانه فروشی
در بر رخ ما باز تو از بهر خدا کن
گویند گر آشفته بود رند و گنه کار
بر ما تو نظر نه به رخ آل عبا کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به عشق و زیبایی دارد و به طور ضمنی به ترک خودخواهی و غفلت از عشق و زیباییهای زندگی اشاره میکند. شاعر از محبوبش میخواهد که مانند شمعی در عشق بسوزد و از تمام زوایای زیباییاش پرده بردارد. او در مورد دردهایی که فلسفه نمیتواند درمان کند، به بوسه ساقی و لب جام اشاره میکند. سپس به توصیف زیباییهای محبوب پرداخته و او را با گل و سرو مقایسه میکند و میخواهد که در روز محشر، نگاهی به عاشقان بیاندازد. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که به او نظر کند، حتی اگر در دنیای آشفته و گناهکار زندگی میکند. این اشعار به نوعی دعوت به رهایی از قید و بندهای دنیوی و توجه به معنای واقعی عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال مقام و ثروت هستی، باید عشق و محبت را در خود تقویت کنی و مانند شمع، برای دیگران نور و گرما ایجاد کنی و از قید و بندهای مادی رها شوی.
هوش مصنوعی: دردی که حتی فیلسوفان بزرگ مانند افلاطون نتوانستهاند برای آن درمانی پیدا کنند، تنها با بوسهٔ ساقی و نوشیدن از جام معشوقه تسکین مییابد.
هوش مصنوعی: به ما نشان بده که هلالی که در خم ابرویت است، چه زیبایی دارد. تمام زیباییهای عالم در مقابل جلوه تو، مانند خورشید و ماه، به چشم میآید و تو را خاص و متمایز میکند.
هوش مصنوعی: به باغ برو، ای گل، و مانند سرو در جای خود استراحت کن. مانند غنچه لبخند بزن و مانند گل لباسی زیبا به خود بپوش.
هوش مصنوعی: در روز قیامت که شهیدان در کنار هم حضور دارند، یک نگاهی به ما بینداز.
هوش مصنوعی: ای نگهبان بهشت، به خاطر ما، با کارهای گناهآلود خود در جاده عشق، در دل ما راهی بگشای.
هوش مصنوعی: میگویند اگر فردی آشفته و گناهکار باشد، تو به او و به چهرهاش توجه نکن و به او نگاه نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد دل ما را ز کرم باز دوا کن
کامی ز لب لعل خودم زود روا کن
تا چند دهی وعده چو ابروی خودم کج
چون قامت خود راست شبی وعده وفا کن
من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من
[...]
کام دلم از وصل بیک سجده روا کن
اینکار نه از بهر من از بهر خدا کن
محنت زده و تیره دل از شام فراقم
ای صبح سعادت نظری جانب ما کن
داغیست ز تبخاله می بر لب لعلت
[...]
درد دل ما را ز ره لطف دوا کن
لطفی بنما چاره درد دل ما کن
عمریست که مشتاق لقاییم خدا را
زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن
از پای در افتادم و از سر بگذشتم
[...]
مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن
دردی بسر درد نه و نام دوا کن
از پرده برون آبگذر بر صف رندان
پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن
گر لطف نداری و سر لطف نداری
[...]
تدبیر علاج دل غم پرور ما کن
این درد دوا کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.