رقیب کرده به باغ تو عزم گردیدن
بود نظاره گلچین برای گلچیدن
میان بلبل و گلچین از آن بود غوغا
که این به غارت و او از برای گل دیدن
اگر چه گفت سخن چین حدیثی از دهنت
ولی به هیچ نباید ز دوست رنجیدن
رسید موکب سلطان عشق عقل بنه
بساط کهنه بباید ز خانه برچیدن
جناب عشق بلند است ای حکیم برو
کجا به وهم توان این قیاس سنجیدن
به غیر خار نیاید به زیر پهلویم
روم به بستر چون بی تو بهر خسبیدن
ز دام تو نتواند گریخت آشفته
که مرغ بسته نیارد ز جای جنبیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به مسائلی چون عشق و زیبایی میپردازد. او از رقیبی سخن میگوید که به باغ معشوق آمده و در آنجا شاهد گلچینی است. در این میان، بلبل و گلچین بر سر زیبایی و عشق با یکدیگر درگیرند. شاعر تأکید میکند که نباید از دوست رنجید و عقل را باید کنار گذاشت تا به عشق پرداخت. او احساس میکند که در غیاب محبوب، تنها به خارها مینشیند و نمیتواند از دام عشق فرار کند، چرا که عشق او را به شدت در بند کرده است. این غزل به زیبایی و عمق احساسات عاشقانه اشاره دارد و احساس وابستگی و عدم توانایی در جدایی از معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: رقیب تصمیم گرفته بود به باغ تو بیاید تا تماشا کند و از زیباییها گل بچیند.
هوش مصنوعی: در میان بلبل و کسی که گلها را چیده است، تلاطم و هیاهو وجود دارد. بلبل به خاطر زیبایی گلها به آنجا آمده و شخص گلچین برای چیدن گلها به سراغ آنها رفته است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است کسی درباره تو صحبت کند یا حرفی به میان آورد، اما نباید از دوستی و محبت کسی ناراحت شوی.
هوش مصنوعی: موکب (مجموعه) سلطان عشق به ما رسیده است، بنابراین باید عقل را کنار بگذاریم و بساط کهنه را از خانه بیرون ببریم.
هوش مصنوعی: ای حکیم، عشق بسیار والایی دارد و نمیتوان با خیال و تصور، اندازهاش را سنجید. برو و از این مقایسهها دور شو.
هوش مصنوعی: جز خار و زحمت چیزی دیگر زیر پهلویم نخواهد آمد. در بستر بی تو، خوابیدن برایم دشوار است.
هوش مصنوعی: کسی که گرفتار تو شده، نمیتواند از چنگال تو فرار کند؛ مثل پرندهای که در قفس گرفتار است و نمیتواند حرکت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان باغ حرام است بی تو گردیدن
که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
و گر به جام برم بی تو دست در مجلس
حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن
خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه
[...]
چو زلف یار ز خود لازم است ببریدن
گر اختیار کنی خاک پاش بوسیدن
دلا چو در حرم عشق میروی خود را
چو شمع جمع ادب نیست در میان دیدن
به خاک بوسی پایت هنوز دارم چشم
[...]
به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن
مراد من بود از گل جمال او دیدن
گرفته دست نگاری به دست در بستان
به ذوق در چمن و لاله زار گردیدن
چه خوش بود سر زلفین پیچ در پیچش
[...]
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟
[...]
چو دیده در طلبت واجبست گردیدن
سرشک را بهمه جانبی دوانیدن
ببر چو معجر روسی گرفت لرزیدن
عمامه خواست زعشقش بسر بگردیدن
بپوستین تن لرزان مابدی در یاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.