حذر کن ای دل از زخم کمند غمزه خوبان
که از فولاد میآرد گذر این آهنینپیکان
شبی سرخوش به میخانه شدم در حلقهٔ مستان
گروهی پاک دل دیدم بری از مکر و از دستان
مرا کز مسجد و میخانه راند برهمن یا شیخ
نشاید خواندنم کافر نباید گفت با ایمان
نپایی لاجرم پیمان و لابد بشکنی عهدم
که هر سنگین دلی ناچار آخر بشکند پیمان
مرا دیده است طوفانخیز و آهم برق سوزنده
چه منت دارم از برق و چه خجلت دارم از باران
بنه این عاریت جامه برای نفس خودکامه
که چون خورشید نورافشان شوی با این تن عریان
سیه گشته ورق ای دل به بازار دیده خونابه
که حاصل نیست عاشق را به جز از دیدهٔ گریان
چمان سروی چو من داری اگر در بوستان دل
نیاری در چمن رفتن نخواهی ماند در بستان
سر زلف پریشانت به دست غیر کمتر ده
ببخشا از سر رحمت تو بر آشفتهٔ حیران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به خطراتی که از سوی زیباییها و عشق ایجاد میشود، هشدار میدهد. او به زخمهای ناشی از کمند (طعنه) محبوبان اشاره میکند و میگوید که این زخمها میتوانند عمیق باشند. سپس به تجربهای در میخانه اشاره دارد، جایی که جمعی از مستان پاکدل را دیده که از نیرنگ و فریب دور هستند. شاعر به تضاد بین مسجد و میخانه اشاره میکند و احساس میکند نمیتواند به درستی خود را توضیح دهد، چرا که واقعیتها با باورهایش همخوانی ندارند.
او بیان میکند که پیمانها و عهود در بین دلهای سنگین شکسته میشود و از طوفانها و دردهای درونی خود سخن میگوید. شاعر از شرمساریاش نسبت به دنیای بیرون و باران نیز میگوید و در نهایت به عشق و احساسات عمیق خود رسیدگی میکند. او به زیبایی و نامحسوس بودن عشق نیز اشاره دارد و توصیه میکند که به زلف پریشان محبوب کمتر اهمیت داده شود و با رحمت بیشتری به دلهای آشفته نگاه کند.
هوش مصنوعی: ای دل، مراقب باش و از زخم نگاه فریبنده و زیبای معشوقان دوریکن، چرا که این تیر تند و ثقیل مانند فولاد است و به راحتی از هر دفاعی عبور میکند.
هوش مصنوعی: یک شب با خوشحالی به میخانه رفتم و در میان جمعی از مستان، افرادی را دیدم که دلهای خالص و پاکی دارند و از نیرنگ و دسیسه دورند.
هوش مصنوعی: مرا که از مسجد و میخانه راندهاند، نه برهمن، نه شیخ، نمیتواند بگوید که من کافر هستم؛ زیرا من نباید با ایمان خوانده شوم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی بمانی، طبیعتاً عهد و پیمان خود را میشکنی، چون هر کسی که دل سنگینی دارد، در نهایت مجبور میشود که شکستن وعدهاش را بپذیرد.
هوش مصنوعی: من در شرایطی پرخروش و آشفتگی قرار دارم و صدا و آهم همچون برقی سوزان است. بنابراین، نه از نیروی برق میتوانم انتظار برکت داشته باشم و نه از باران احساس شرم و ندامت میکنم.
هوش مصنوعی: این جا اشاره به این دارد که لباس را به عنوان امانت بر تن خود بپوشان، تا زمانی که با این جسم عریان به مانند خورشید درخشان و نورافشان بشوی. در واقع، به اهمیت زیبایی و درخشش درونی اشاره میکند که میتواند از طریق آنچه بر تن داریم، نمایان شود.
هوش مصنوعی: ای دل، ورق زندگیات تاریک و سیاه شده است. در بازار چشمها، فقط اشک و خونابه به دست آمده و هیچ چیز دیگری برای عاشق وجود ندارد جز اشکهای ریخته شده از چشمانش.
هوش مصنوعی: اگر در باغ دل نوری نداشته باشی، هر چقدر هم که مثل من سرو و شکوهمند باشی، در چمن نخواهی توانست باقی بمانی.
هوش مصنوعی: موهای آشفتهات را به دست دیگران نسپار، زیرا از رحمت تو بر این دل مضطرب و گیج به من محبت و بخشش برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.