گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ابریست کاو ندارد آثار فیض باران

چشمی که گریه اش نیست روز وداع یاران

لعل تو در شکرخند پرگریه چشم عاشق

بر خنده گل آری ابر است اشکباران

جانا قرار رفتن بهر سفر نهادی

گویا حذر نداری از آه بیقراران

غوغای دوستداران در فرقتت عجب نیست

در هجر گل عجب نیست نالند اگر هزاران

در هیچ گلستانی بی خار بن نبینی

خارند عشق بازان در کوی گلعذاران

در میکده چه سر است یا رب که اندر آنجا

گیرند تاج شاهی از خیل خاکساران

درویش کسوت فقر بر تن اگر کند راست

عار آیدش که پوشد تشریف شهریاران

یارب چه زور و پنجه است در کودکان اینشهر

یک نی سوار از این خیل تازد بشهسواران

گفتی بوقت رفتن بردار توشه از وصل

درد خزان نداند آسوده در بهاران

کی یادگار باشد از قامت دلارام

گر سرو صد هزار است در طرف جویباران

نشناختی زوصلش آشفته هجر آید

باشد عذاب دوزخ بهر گناه کاران

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ای شاه تاج‌داران وی تاج شهریاران

گردون کامکاری خورشید کامکاران

گر عید روزه‌داران بر خلق هست فرخ

دیدار توست فرخ بر عید روزه‌داران

جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان

[...]

سعدی

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم

[...]

سیف فرغانی

از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران

چون برگلست شبنم چون بر شکوفه باران

در صحبت رقیبان هست آن نگار دایم

شمعی بپیش کوران گنجی بدست ماران

ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ساقی حیات بخشد چون باد نوبهاران

چون ابر رخت هستی کش سوی کوهساران

خاطر سخن شنو کن دفتر به می گرو کن

در طور فقر نو کن آئین کامکاران

باد از مسیح دم زد لاله به که علم زد

[...]

صائب تبریزی

اشکی که از ندامت ریزند باده خواران

شیرازه نشاط است چون رشته های باران

ایام خط مگردید غافل ز گلعذاران

کاین سبزه همعنان است با ابر نوبهاران

تخمی است پوچ در خاک، خونی است مرده در پوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه