گنجور

 
واعظ قزوینی

زیاده فیض توان از شکستگان بردن

که عطر گل شود افزون بوقت پژمردن

بود بخانه تاریک با چراغ شدن

ز فیض بندگی دوست، زنده دل مردن

شکستگی است، نشان درستی ایمان

دیانتی نبود چون بخویش نسپردن

دل از فشارش غم، به برون دهد معنی

بعین ریزش اشکست چشم افشردن

اگر حیات چنین مرده مرده زیستن است؟

برای آمدن مرگ، میتوان مردن!

همین بسست ز الوان نعمتت واعظ

که نان خویش توانی بخون دل خوردن