تا به کی ای چشم مست فتنه برانگیختن
دست نگارین بس است از پی خون ریختن
خون خود آخر به خاک بر درت آمیختم
با تو میسر نشد گرچه برآمیختن
توسن نازت چو شد رام به میدان حسن
گرد ز هستی خلق بایدت انگیختن
چشم تو بست از مژه راه به اهل نظر
جز به خم زلف تو کو ره بگریختن
تلخی دشنام تو زان لب شیرین عطاست
چارهٔ سوداییان گلشکر آمیختن
هر که چو آشفته کرد بیم ز چاهِ ذَقَن
در خمِ زلفینِ تو بایدش آویختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و فتنهانگیزی چشم معشوق اشاره میکند و از تیرهروزی خود به خاطر عشق و احساساتش سخن میگوید. او از دشواریهایی که در عشق تجربه میکند، ابراز نارضایتی میکند و میگوید که با وجود تمام دردها، عاشق باقی مانده است. شاعر به توسن ناز بهعنوان نمادی از زیبایی و جاذبه اشاره میکند و میگوید که باید برای این زیباییها ارزش قائل شد. او همچنین به تلخی دشنامهای معشوق اشاره میکند و میگوید که با تمام تلخیها، زرینی در این عشق نهفته است. در نهایت، شاعر به سرگردانیاش در عشق و وابستگی به موهای معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا کی ای چشم زیبای مست، فتنه و آشوب به پا میکنی؟ کافی است که با دستان زیبا و رنگین خود، مردم را به سمت جنگ و خونریزی بکشی.
هوش مصنوعی: در نهایت، خون قلب خود را در درگاهت ریختم، اگرچه نتواستم با تو ارتباطی برقرار کنم.
هوش مصنوعی: وقتی اسب زیبایت به میدان میآید و رام میشود، باید به زیبایی خود ببالد و موجودات دیگر را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: چشم تو بسته شده و از دید اهل نظر پنهان است. تنها راهی که میتوانند برای دور شدن از این وضعیت انتخاب کنند، در هم آمیختن با چینهای موی توست.
هوش مصنوعی: دشنام تلخ تو به خاطر لبهای شیرینت، برای کسانی که عاشقند، راهی است برای ترکیب گل و شکر.
هوش مصنوعی: هر کسی که با بیتابی و آشفتگی تو را به تنگنا و مشکل بیاندازد، باید خودش را در دامن زلفهای تو بیاندازد و از آن چاه نجات یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر متصور شدی با تو در آمیختن
حیف نبودی وجود در قدمت ریختن
فکرت من در تو نیست در قلم قدرتیست
کاو بتواند چنین صورتی انگیختن
کیست که مرهم نهد بر دل مجروح عشق
[...]
چند ز آشوب می فتنه برانگیختن
مست برون تاختن و خون کسان ریختن
خون مرا ریختی دست من و دامنت
گر نه به فتراک خویش خواهیم آویختن
قاعده عشق چیست شرط محبت کدام
[...]
چون کنی از لعل لب میل شکر ریختن
هر طرف ارزان شود جان به لب آویختن
خنده زنان هر زمان می نگری بر فلک
عقد ثریا شود مایل بگسیختن
مه همه تن رو شده چون نگرد بر رخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.