با کثرت رقیب کنم خلوت انجمن
تا با زبان دل بتو گویم دمی سخن
روئین تنان که از اثر زخم سالمند
دارند بیم از مژه ی یار سیمتن
وران دشت عشق همه پیل افکنند
آهوی این دیار کشند شیر در رسن
صرصر بود مسخر پشه در این هوا
برقست هارب از خس و از خار انجمن
من رشک میبرم که صبا داشت تو بتو
یعقوب زنده گشت از آن بوی پیرهن
لیلی عبث مخواه تو مجنون ازین حشم
سلمی مجوی بیهده در ربع و بر دمن
همخانه با تو لیلی و تو کو بکو دوان
تو در سفر بغربت و او با تو در وطن
کی چشم نور خویش شناسد بمرتبت
یا تن تمیز روح کجا داده در بدن
بلبل ترانه سنج بگلهای بوستان
آشفته بذله گوی حسین آمد و حسن
تا پرده برگرفته ای ایشاخ گل بباغ
گلشن تمام چشم شد از شاخ نسترن
یار نبی زطلعت او بود بیخبر
نادیده اش اویس صفت گفت درین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تنهایی و کثرت رقیبان در عشق صحبت میکند. او با زبان دلش میخواهد از عشقش بگوید و اشاره میکند که حتی قویترینها از زیبایی یار میترسند. عشق به شکلی است که حتی قویترها نیز آسیبپذیرند. شاعر به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند و از درد عشق مینالد. همچنین به داستانهای عاشقانه همچون لیلی و مجنون و یعقوب و یوسف اشاره میکند و نشان میدهد که عشق واقعی در دوری و فراق نیز وجود دارد. در نهایت، او به زیبایی و صفات یار میاندیشد و از عشق نادیدهای که ممکن است وجود داشته باشد، صحبت میکند.
هوش مصنوعی: من در جمع مخاطبها با وجود رقبای زیاد، تلاش میکنم تا در لحظهای خصوصی و صمیمی با قلبم با تو صحبت کنم.
هوش مصنوعی: افرادی که از زخمها و آسیبها به دورند، از نازکدلی و زیبایی چشمان معشوق خود ترس دارند.
هوش مصنوعی: در دشت عشق، همه موجودات قوی و بزرگ به میدان میآیند، اما در این سرزمین، آهو در پناه شیر گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: در این هوا، طوفانی قوی برپاست که حتی پشهها هم تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند و به نوعی اسیر شدهاند. در این وضعیت، نور برق در میان علفها و خارها میدرخشد و صحنهای خاص ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: من به خنکای نسیم حسادت میکنم، چون او بوی پیراهن یعقوب را داشت که او را زنده کرد.
هوش مصنوعی: لیلی را به آسانی نخواهی یافت، ای مجنون، از این جمعیت سرگردان سلمی چیزی نخواهی یافت. بیهوده در این دشت و روی این گلها جستجو نکن.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از دو نفر است که یکی در غربت به سر میبرد و دیگری در وطن خود زندگی میکند. یکی از آنها به یاد دیگری است و احساس تنهایی میکند، در حالی که دیگری در کنار اوست. این بیانگر رابطه عاطفی و نزدیکی بین آنهاست که با وجود فاصله جغرافیایی، همچنان در دل و یاد یکدیگر قرار دارند.
هوش مصنوعی: چشم نور، یعنی چشم دل، نمیتواند مقام واقعی خود را درک کند. همچنین روح که در بدن جای دارد، نمیتواند تمیز و مشخص بیابد.
هوش مصنوعی: بلبل، که یک پرندهی خوشخوان است، در باغ با گلها و عطرهایشان به سراغ آواز و حرفهای شیرین آمده است. حسین، با شوخی و لطافت، و حسن هم در کنار او، فضای زیبا و شاداب باغ را پر کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که پرده را کنار زدی و گلهای باغ را نمایان کردی، تمام نگاهها به شاخههای نسترن دوخته شد.
هوش مصنوعی: دوست نبی (پیامبر) از چهره و نشانههای او خبر ندارد و با این حال، مانند اویس قرنی، دربارهاش سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.