زبسکه مهر تو آمیخته بجان و تنم
توئی ندانم یا من درون پیرهنم
نهفته سوز غمت بسکه همچو جان بتنم
چو شمع شعله برآید زچاک پیرهنم
زخاک کوی تو گر بوئی آردم دم صبح
زآب خضر و دم روح قدس دم نزنم
زشور آن لب شیرین چو در حدیث آیم
نمک بریزد و شکر مدام از دهنم
بیاد تو بلحد خضر زنده و جاوید
بجامه غافل از تو چو مرده در کفنم
هوای زلف تو خونم زبس بسوخت بجسم
کنند مشک زخونم که آهوی ختنم
مرا که شوق تو چون کهربا زجابر کند
بروز عشق بسی کوهها زجا بکنم
به بهشت نشد گر نصیب من غم نیست
بدست آمده زاهد چو سیب آن ذقنم
عجب مدار که چون خس بسوخت خرمن غم
که من بگلشن تو مرغ آتشین سخنم
دلم بشام غریبان زلف تو خو کرد
بدان صفت که فراموش گشته از وطنم
اگر چه رند و قدح خوار و مستم آشفته
بدین خوشم که سنگ آستان بوالحسنم
ریمن بندگی شاه اینک اندر طوس
زبندگان شما خوان خسرو زمنم
مهین سلاله شه نایب الایاله راد
که با وجود کف او زبحر دم نزنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق عمیق و سوزناک خود به معشوق صحبت میکند. او بیان میکند که عشق و محبت معشوق در وجودش تا حدی نفوذ کرده است که خود را بدون او نمیتواند تصور کند. غم و التهاب عشقش مانند آتش او را میسوزاند و در عین حال، زیبایی معشوقش باعث میشود که همیشه به یاد او باشد. شاعر به بوی خوش معشوق، شیرینی لبهایش و تأثیر عمیق آن بر روحش اشاره میکند و حسرت عشق را در دلش حس میکند. همچنین، او خود را در حالتی از مستی و رندی میبیند که با وجود مشکلات و دوری، همچنان به عشقش پایبند است و در هر حال از یاد معشوق غافل نیست. در نهایت، او به مقام و جایگاه معشوق نیز اشاره میکند و بیان میکند که اگرچه در بندگی و عشق خود در رنج است، اما این عشق برایش ارزشمند و مقدس است.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو به حدی با جان و قلب من آمیخته شده که نمیدانم آیا تو در وجود منی یا من به تو تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: دلتنگی و غم تو در عمق وجودم پنهان شده است، به گونهای که مانند شمعی که شعلهاش از سوز دل برمیخیزد، از شکافهای دلم بیرون میآید.
هوش مصنوعی: اگر از خاک کوی تو بوی خوشی بیابم، دیگر موقع صبح از آب زندهکننده و دم روح مقدس هم سخن نخواهم گفت.
هوش مصنوعی: وقتی که در مورد آن لب شیرین صحبت میکنم، مانند این است که نمک و شکر به طور همزمان از دهانم بریزد، یعنی صحبت کردن دربارهی او باعث میشود که هم تلخی و هم شیرینی را حس کنم.
هوش مصنوعی: در یاد تو همچون خضر، زنده و جاویدان هستم، اما در لباس غفلت از تو، مانند مردهای در تابوت میباشم.
هوش مصنوعی: عطر و شباهت موی تو آنقدر در من تاثیر گذاشته که احساس میکنم جانم در آتش عشق سوخته است. به گونهای که به بدنم مانند مشکی خوشبو و جذاب تبدیل شدهام، همانند آهوهایی که در ختان زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: من که عشق تو در وجودم مانند کهربا شعلهور است، برای نشان دادن این عشق، میتوانم کوهها را از جا کنده و آنها را جابجا کنم.
هوش مصنوعی: اگر به بهشت هم نرسم، غم نیست؛ چون به دست زاهد، همچون سیبی شیرین، بهشت را در دنیا تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: تعجب نکن که وقتی علفهای خشک سوخت، من با وجود غم و اندوهم، هنوز در دنیای زیبای تو مانند پرندهای شاداب و پر انرژی سخن میگویم.
هوش مصنوعی: دل من به یاد زلف تو مثل شام غریبان عادت کرده است، به طوری که دیگر یاد وطنم را هم از یاد بردهام.
هوش مصنوعی: اگرچه من انسان آزاد و خوشگذران و در حال نوشیدن هستم، اما از این موضوع خوشحالم که در کنار درگاه بوالحسن قرار دارم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به عبودیت و بندگی در مقابل یک شاه اشاره میکند و از منظور خود از زندگی در طوس و در کنار دیگر بندگان میگوید. او خود را در این مقام پایینتر از شاه میبیند و احساس افتخار و مرتبط بودن با او را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای خصلتبرانگیز و بافضیلت، من نمیتوانم با وجود تو و تواناییهای بینظیرت، بر خویش بیفزایم و در آبهای بیفایده غوطهور شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که از سر حمدان عقیق در یمنم
به سرخ ری کس نیست همچنان که منم
مرا سزد که کنم در جهان به . . . ر منی
که هر منی است گروگان هفده هژده منم
من آن کسم که ز بس تیز شهوتی . . . رم
[...]
درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم
هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم
گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
[...]
عجب مدار خراباتیی چنین که منم
اگر به کوی خراباتیان بود وطنم
کنشت و کعبه به فرمان روم خدا مکناد
که در ضمیر من آید که من به خویشتنم
خودی خود چو براندازم آن چه ماند اوست
[...]
شکست پشت من از بار غم، چه چاره کنم؟
ز غصه چند خورم خون خویش و دم نزنم
به تیغ هجر دل من هزار پاره شده ست
عجب نباشد، اگر خون برآید از دهنم
ز بس که سینه خراشم چو گل ز دست فراق
[...]
ز روی خوب تو گفتم که پرده برفکنم
ولی چو در نگرم پرده ی رخ تو منم
مرا ز خویش بیک جام باده باز رهان
که جام باده رهائی دهد ز خویشتنم
بجز نسیم صبا ای برادران عزیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.