ای باد سحرگاهی زینجا گذری کن
وز بهر من دلشده عزم سفری کن
چون بلبل سودازده راه چمنی گیر
چون طوطی شوریده هوای شکری کن
فرهاد صفت روی به صحرا نه و چون سیل
از کوه بر آور سر و یاد کمری کن
چون کار تو در هر طرفی مشک فروشیست
با قافله چین به خراسان گذری کن
شب در شکن سنبل یارم به سر آور
وانگه چو ببینی مه رویش سحری کن
برکش علم از پای سهی سرو روانش
وز دور در آن منظر زیبا نظری کن
احوال دل ریش گدا پیش شهی گوی
تقریر شب تیره ی ما با قمری کن
هر چند که دانم که مرا روی بهی نیست
لطفی بکن و کار مرا به بتری کن
گر دست دهد آن مه بی مهر و وفا را
از حال دل خسته ی خواجو خبری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی است به سفر و جستجو برای زیبایی و دلنشینی، با استفاده از نمادها و تصویرسازیهای طبیعی. شاعر از باد سحرگاهی میخواهد که پیامش را برساند و او را به سمت عشق و دوستی هدایت کند. در آنجا، به تصاویری از بلبل و طوطی اشاره میشود که نماد شور و شوق هستند. شاعر از فرهاد و سیل یاد میکند تا به شدت احساسات و عشقش اشاره کند. همچنین از افتخار و زیبایی میخواهد که در کنار معشوقش بماند. شاعر با وجود آگاهی از ناامیدی و غم دل، درخواست کمک و توجه از معشوقهاش دارد تا احوالی از وی بپرسد و او را درک کند. در نهایت، تقاضای لطافت و مهربانی از معشوقش دارد و امید به تغییر در حالات خویش دارد.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، لطفاً از اینجا عبور کن و به خاطر من، عزم سفر کن.
هوش مصنوعی: مثل بلبل عاشق، به دنبال راهی برای رسیدن به چمن و خوشی و آرامش باش. مانند طوطی سرگشته، به دنبال لذت و شیرینی زندگی بگرد.
هوش مصنوعی: فرهاد، با ویژگیهای خاص خود، به دشت و بیابان برو و مانند سیلی که از کوه پایین میآید، سر و صدا به پا کن و به یاد معشوقت، از خودت نشان بده.
هوش مصنوعی: از آنجا که تجارت تو در هر جا به فروش مشک مربوط میشود، در سفر به خراسان، از قافلهای که در حال عبور است، دیدن کن.
هوش مصنوعی: شب را در آغوش شاخههای سنبل همراه یارم سپری میکنم و سپس به محض اینکه چهرهاش را ببینم، صبح را جشن میگیرم.
هوش مصنوعی: در اینجا از زیبایی و لطافت سرو بلند و باریک صحبت میشود که علم و دانش را بر میافرازد. از دور به تماشای این منظره زیبا بپرداز و از دیدن آن لذت ببر.
هوش مصنوعی: حالت دل شکستهام را نزد پادشاه بگو و داستان شب تاریک زندگیام را با قمر روایت کن.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه میدانم که چهرهی زیبایی ندارم، خواهش میکنم لطفی کن و کار من را بهتر کن.
هوش مصنوعی: اگر امکان داشته باشد، از آن دختر بدون عشق و وفا، خبری از حال دل خسته خواجو بگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن
بر حال دل سوختگانت نظری کن
ای باد صبا ما ز غمت بی خبرانیم
از حال دل بی خبرانش خبری کن
ای آه غم آلوده که در سینه مایی
[...]
برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
[...]
ای دل به خرابات حقیقت گذری کن
خود را به دو پیمانه جهان دگری کن
با مردم دیوانه قلم را نبود کار
از داغ جنون تیر قضا را سپری کن
کردی سفر دور بسی سود نبخشید
[...]
ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن
از جان گذر و جانب جانان نظری کن
بر خنجر و شمشیر زبان های فضولان
مانند کر از گوش تغافل، سپری کن
تا منزل مقصود خودی راه درست است
[...]
ای آه خدا را سوی لیلا سفری کن
او را زدل خسته مجنون خبری کن
مگذار حریفان دغا را تو در این کوی
ای آن جهان سوز من امشب اثری کن
از هستی من گرد برانگیخت فراقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.