گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

از دهان تو حدیثی چو بوهم اندیشم

عقده نقطه موهوم شود حل پیشم

تا زابروی کجش یافته ام خط امان

از کجیهای تو ای چرخ کجا اندیشم

گر بود ساقی ما بر سر پیمان الست

من به پیمانه کشی از همه مستان پیشم

شاید از کیش زچرخم پی قربان آرند

زانکه قربانی تو ای بت کافر کیشم

تاج سر خاک رهت کسوت من مهر رخت

در طریقت عجبی نیست اگر درویشم

من و بوسیدن نوشین لب به از عسلست

که چو زنبور زنند از همه جانب نیشم

منکه از ناوک خونریز نظر مجروحم

آه از آن روز که بهبود پذیرد ریشم

بر درت طوق بگردن رسد آشفته شها

که سگانت بشمارند زلطف از خویشم

دشت پرگرگ بود مرتعم ایدست خدا

تو بر آن گله شبانی و منت آن میشم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم

چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟

کاش بر من نرسیدی ستم عشق رخت

که فرو مانده به حال دل تنگ خویشم

دلبرا نازده در مار سر زلف تو دست

[...]

حکیم نزاری

ای امیدم به تو نومید مکن از خویشم

ناشکیبم ز تو بردار حجاب از پیشم

آرزومندی و بی صبری و مشتاقی و غم

کم نمی گردد و هر دم به تو مایل بیشم

روی شیرین نفسی بی مگسی نادیده

[...]

سیف فرغانی

آن توانگر بمعالی که منش درویشم

کنه وصفش نه چنانست که می اندیشم

گل من مایه زخاک (سر) کویش دارد

بگهر محتشمم گرچه بزر درویشم

من چو در دل ننشاندم به جز او چیزی را

[...]

ناصر بخارایی

من به شادی شده بیگانه و با خود خویشم

همت شاه‌وشان دارم اگر درویشم

دورم انداخت ز رویت به کمانِ ابرو

تُرک چشمت که بر آورد چو تیر از کیشم

عقرب زلف تو را چشمهٔ خورشید بلند

[...]

حافظ

گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم

شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم

زهدِ رندانِ نوآموخته راهی به دِهیست

من که بدنامِ جهانم چه صلاح اندیشم؟

شاهِ شوریده‌سران خوان منِ بی‌سامان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه