سر قدم کردم ز شوق و دست از پا میکشم
در رهت ای کعبه کی منت ز اینها میکشم
من که از بحرینِ دیده دامن پُرگوهر است
کی کجا منت ز غواص و ز دریا میکشم؟
ذرهام اما به رقص اندر هوای آفتاب
نیستم خفاش تا حسرت ز حربا میکشم
ای نسیم صبح اگر از آن سر کو میرسی
خاک راهت سرمهوَش در چشم مینا میکشم
نیستم دیوانه تا نشناسم از اغیار یار
خویش را مجنونصفت در کوی لیلا میکشم
تنگ شد چون چشم سوزن شهرم از سودای عشق
رخت خود آخر از این سودا به صحرا میکشم
آنچه وامق دیده و فرهاد و مجنون در جهان
من به دوش اندر غمت این بار تنها میکشم
گفت لعلت: روحبخشم از تبسم چون مسیح
گفت خطت: من به خون خلق طُغرا میکشم
لاجرم از زخمه مطرب در افغان است چنگ
تا نگویی من ز عشقت ناله بیجا میکشم
هرکه تخم افشاند امروز و کند فردا درو
من ندارم تخمی و خجلت ز فردا میکشم
لاجرم آشفتهام درویش مدّاح علی
خویش را در سایه ایوان مولا میکشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و شوق خود به معشوق سخن میگوید و ابراز احساسات عمیقش را در قالب تصاویری زیبا و نمادین بیان میکند. او خود را ذرهای میداند که در آفتاب عشق به رقص درآمده و از عواطف و احساسات خود با شور و شوق پرده برمیدارد. شاعر از گویش دریاها و غواصان میگوید که به عشق خود نیازی ندارد و میخواهد خود را از سردرگمیها رها کند. همچنین، او به احساس انزوا و تنهایی خود در مسیر عشق اشاره میکند و توصیف میکند که چگونه غم و شوق معشوق او را به سوی صحرا میبرد. شاعر به دوش کشیدن بار عشق و تحمل رنجهای حاصل از آن را نیز بررسی میکند و در نهایت نشان میدهد که در سایه علی، درویش و مداح اوست و از این وضعیت به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و محبت به تو، پاهایم را از سر ذوق برمیدارم و در راهت قدم میزنم. ای کعبه، آیا من از این سفر، چیزی انتظار دارم؟
هوش مصنوعی: من که چشمانم سرشار از زیبایی و ارزش است، اصلاً نیازی به کمک غواصان و دریا ندارم.
هوش مصنوعی: اگرچه من یک ذرهام و نسبت به آفتاب به رقص درنمیآیم، اما مثل خفاشی هستم که حسرتی از شکست و ناتوانی دارد.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبح، اگر از آن سوی کوه میگذری، خاکی که پای تو بر آن میافتد را به چشم مینا مالیده و آن را زینت میبخشم.
هوش مصنوعی: من دیوانه نیستم که نتوانم یار خود را از دیگران تشخیص دهم، اما همچنان با حالتی مجنونوار در کوی لیلا میگردم.
هوش مصنوعی: چشمم از شدت عشق به تو به اندازهی سوزن تنگ شده است و از این حس و حال به زودی به صحرا میروم.
هوش مصنوعی: آنچه عاشقان معروف مانند وامق، فرهاد و مجنون تجربه کردهاند، من به تنهایی در غم تو تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: او گفت: لبهای تو چنان شیرین و افسونگرند که جانم را با تبسمی که مانند عیسی(مسیح) است، سیراب میکنی. و همچنین گفت: من با خون مردم، امضای خود را بر روی کاغذ میزنم.
هوش مصنوعی: از شور و نواهای موسیقی، به وضوح نشان میدهد که صدای چنگ در حال ناله و فریاد است. این به این معناست که نمیخواهم بگویم این ناله و درد از عشق توست و بیدلیل است.
هوش مصنوعی: هر کسی امروز زحمت بکشد و در آینده ثمرهاش را بچیند، من اما هیچ تلاشی نکردهام و از فکر آینده و نداشتن حاصل، شرمندهام.
هوش مصنوعی: بنابراین، من در حالی که دچار سردرگمی هستم، خضوع و فروتنی خود را نسبت به شخصیت بزرگ و ارجمند علی نشان میدهم و در زیر سایه حمایت او آرامش مییابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم
نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم
خار خار راحتم ره می زند ای ساربان
گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم
چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز
[...]
ریخت ناخن بس که خار یأس از پا میکشم
بر در دل مینشینم پا ز درها میکشم
ساعدم از زیر بار آستین بیرون نرفت
چون نگویم دست همت را ز دنیا میکشم
شحنه را بر من گرفتی، محتسب را دست نیست
[...]
تیغ کوه همتم دامن ز صحرا میکشم
میروم تا اوج استغنا، دگر وامیکشم
دست از مشاطه در نازکادایی بردهام
سایه از مژگان بر آن زلف چلیپا میکشم
در قناعت از صدف کمتر چرا باشد کسی
[...]
..............................
..............................ا میکشم
او فراهم میکشد چو غنچه جیب از روی ناز
من به صد امید، دامان تمنا میکشم
وصل را زان دوست میدارم که هجران در پی است
[...]
رخت چون دیوانگان صحرا به صحرا میکشم
عشق میگوید سفر کن رخت هرجا میکشم
در میان محنت امروز از بس خو کردم
انتظار محنتی دارم که فردا میکشم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.