گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

سر قدم کردم ز شوق و دست از پا می‌کشم

در رهت ای کعبه کی منت ز این‌ها می‌کشم

من که از بحرینِ دیده دامن پُرگوهر است

کی کجا منت ز غواص و ز دریا می‌کشم؟

ذره‌ام اما به رقص اندر هوای آفتاب

نیستم خفاش تا حسرت ز حربا می‌کشم

ای نسیم صبح اگر از آن سر کو می‌رسی

خاک راهت سرمه‌وَش در چشم مینا می‌کشم

نیستم دیوانه تا نشناسم از اغیار یار

خویش را مجنون‌صفت در کوی لیلا می‌کشم

تنگ شد چون چشم سوزن شهرم از سودای عشق

رخت خود آخر از این سودا به صحرا می‌کشم

آنچه وامق دیده و فرهاد و مجنون در جهان

من به دوش اندر غمت این بار تنها می‌کشم

گفت لعلت: روح‌بخشم از تبسم چون مسیح

گفت خطت: من به خون خلق طُغرا می‌کشم

لاجرم از زخمه مطرب در افغان است چنگ

تا نگویی من ز عشقت ناله بی‌جا می‌کشم

هرکه تخم افشاند امروز و کند فردا درو

من ندارم تخمی و خجلت ز فردا می‌کشم

لاجرم آشفته‌ام درویش مدّاح علی

خویش را در سایه ایوان مولا می‌کشم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عرفی

بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم

نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم

خار خار راحتم ره می زند ای ساربان

گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم

چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز

[...]

کلیم

ریخت ناخن بس که خار یأس از پا می‌کشم

بر در دل می‌نشینم پا ز درها می‌کشم

ساعدم از زیر بار آستین بیرون نرفت

چون نگویم دست همت را ز دنیا می‌کشم

شحنه را بر من گرفتی، محتسب را دست نیست

[...]

صائب تبریزی

تیغ کوه همتم دامن ز صحرا می‌کشم

می‌روم تا اوج استغنا، دگر وامی‌کشم

دست از مشاطه در نازک‌ادایی برده‌ام

سایه از مژگان بر آن زلف چلیپا می‌کشم

در قناعت از صدف کمتر چرا باشد کسی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

..............................

..............................ا می‌کشم

او فراهم می‌کشد چو غنچه جیب از روی ناز

من به صد امید، دامان تمنا می‌کشم

وصل را زان دوست می‌دارم که هجران در پی است

[...]

ابوالحسن فراهانی

رخت چون دیوانگان صحرا به صحرا می‌کشم

عشق می‌گوید سفر کن رخت هرجا می‌کشم

در میان محنت امروز از بس خو کردم

انتظار محنتی دارم که فردا می‌کشم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه