گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بروزگار اگر کار اختیار کنم

بغیر عشق چه کاری بروزگار کنم

بباغ عشق خزان و بهار یکرنگ است

نه بلبلم که بگل ناله در بهار کنم

بخمرخانه خمار جز خمار نبود

بده صبوحی تا رفع این خمار کنم

از آن شراب مرا مست کن تو ایساقی

که مست اوفتم و عیب هوشیار کنم

باوج خویش مبال ای حصار چرخ که شب

به تیر آه تو را رخنه در حصار کنم

هزار سر بتن ار باشدم چو گو یکدم

نثار مقدم آن ترک شهسوار کنم

نماز و روزه اگر غیر گویدم نکنم

ولیک ترک دل و دین بحکم یار کنم

چه حاجتست بباغ و بهار و لاله که من

زرنگ اشک به هر دشت مرغزار کنم

چنین که دامن گل را غرور حسن گرفت

در او اثر نکند ناله گر هزار کنم

اگرچه زلف تو ماراست من هم آن مرغم

که آشیان بطلب در دهان مار کنم

مگو که دین و دلت بردم از دغل بازی

حریف عشقم و دانسته این قمار کنم

براه آخرت ایدل جهان شکسته پلیست

باین شکسته پل آخر چه اعتبار کنم

بغیر ننگ تو را نام چیست آشفته

مگر بمدحت شیر حق افتخار کنم

گنه اگر چه برون است از شمار مرا

نیم محب تو گر بیمی از شمار کنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

زبزرگوارا! من ترک مدح گفتن تو

اگر کنم نه ز تقصیر ، از اضطرار کنم

عطای شعر چو از تو جفا و جور بود

ضرورتست که خاموشی اختیار کنم

امامی هروی

نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم

نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم

نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید

نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم

سزای من دلم از دیده در کنار نهاد

[...]

جامی

به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم

بدین بهانه گذر بر دیار یار کنم

ولی چه سود که نگذاردم مدار سپهر

که بر مراد دل خویش هیچ کار کنم

صبا رساند غباری ز موکبش آن به

[...]

اهلی شیرازی

چو یار رخت سفر بست من چه کار کنم؟

وداع عمر کنم یا وداع یار کنم؟

تویی که می‌روی از چشم من چنین سرمست

منم که دوری ازین چشم پرخمار کنم

تو اختیار سفر کردی، از نظر رفتی

[...]

صائب تبریزی

چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم

من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم

خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم

شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم

مروت است که بوسد لب تو ساغر و من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه